بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Bitter به فارسی با مثالهای کاربردی
کلمه “bitter” صفتی است که برای توصیف طعم، درجه حرارت و احساسات عاطفی استفاده می شود.
اگر چیزی طعم “bitter” داشته باشد، تاثیری قوی و غیرعادی روی زبان می گذارد که کاملاً ناخوشایند نیست. برخی از مردم واقعاً غذاهای تلخ و نوشیدنی های تلخ را دوست دارند. دیگران آن را دوست ندارند
- Beer can taste bitter
- My friend, Jeremiah, loves ale because it tastes bitter.
- If coffee is really strong, it can taste bitter.
- Sarah likes to drink coffee because of its bitter taste.
- Dark chocolate can taste bitter. That’s why some people don’t like it. It’s not sweet like milk chocolate.
- Dark chocolate is appreciated for its bitterness. (The word “bitterness” is a noun.)
- آبجو می تواند طعم تلخی داشته باشد
- دوست من، ارمیا، آل را دوست دارد، زیرا طعم آن تلخ است.
- اگر قهوه واقعا قوی باشد، طعم تلخی دارد.
- سارا به خاطر طعم تلخ قهوه دوست دارد.
- شکلات تلخ می تواند طعم تلخی داشته باشد. به همین دلیل است که برخی از مردم آن را دوست ندارند. مثل شکلات شیری شیرین نیست.
- شکلات تلخ به دلیل تلخی آن مورد قدردانی قرار می گیرد. (کلمه “تلخی” یک اسم است.)
هنگام استفاده از کلمه “bitter” برای توصیف یک دما، بسیار سرد است.
- People who live in Minnesota pride themselves on their hardiness and ability to survive the bitter cold.
- A bitterly cold mass of air has moved into the area from the Arctic.
- A guy I know lost some of his toes to frostbite because of exposure to the bitter cold.
- مردمی که در مینه سوتا زندگی می کنند به سرسختی و توانایی خود برای زنده ماندن در سرمای تلخ افتخار می کنند.
- تودهای از هوا به شدت سرد از قطب شمال به این منطقه منتقل شده است.
- مردی که می شناسم برخی از انگشتان پایش را در اثر سرمازدگی از دست داده است.
اگر فردی احساس bitter کند، از موقعیتی بسیار ناراضی است.
- Todd and his wife went through a bitter divorce which resulted from his infidelity.
- The divorce settlement left Todd feeling bitter about the justice system.
- Clara feels bitter about the the company that she worked for for 30 years and how they treated her as she neared retirement.
- Her bitterness is made worse by aches and pains in her back and feet caused by the work that she did for the company.
- تاد و همسرش طلاق تلخی را پشت سر گذاشتند که ناشی از خیانت او بود.
- حل و فصل طلاق باعث شد تاد نسبت به سیستم قضایی احساس تلخی کند.
- کلارا نسبت به شرکتی که 30 سال در آن کار می کرد و نحوه برخورد آنها با او در زمان نزدیک شدن به بازنشستگی احساس تلخی می کند.
- تلخی او بدتر از درد و درد در کمر و پاهای او ناشی از کار او برای شرکت است.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.