Meaning and usage of cake word
What is definition, meaning and usage of word cake

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Cake به فارسی با مثالهای کاربردی

cake “کیک” نوعی دسر است که با آرد، کره، شکر و تخم مرغ درست می شود. معمولاً پخته می شود و روی آن را با یک فراستینگ شکری می پوشانند.

انواع مختلفی از کیک وجود دارد. در اینجا چند نمونه آورده شده است:

  1. A birthday cake is served during a birthday celebration.
  2. People eat slices of cake from a wedding cake at a wedding.
  3. A fruit cake contains dried fruit, and it is very heavy.
  4. A carrot cake is made partially with carrots.
  5. Chocolate cake has a chocolate flavored sponge and chocolate frosting. (The sponge is the inside of the cake.)
  6. An ice cream cake is made almost entirely from ice cream.
  7. People eat pancakes with syrup for breakfast.
  1. کیک تولد در جشن تولد سرو می شود.
  2. مردم در مراسم عروسی تکه هایی از کیک را از کیک عروسی می خورند.
  3. کیک میوه ای حاوی میوه های خشک است و بسیار سنگین است.
  4. کیک هویج تا حدی با هویج درست می شود.
  5. کیک شکلاتی اسفنجی با طعم شکلاتی و فراستینگ شکلاتی دارد. (اسفنج داخل کیک است.)
  6. یک کیک بستنی تقریباً به طور کامل از بستنی درست می شود.
  7. مردم برای صبحانه پنکیک با شربت می خورند.

 

کلمه “cake” را می توان به عنوان یک فعل استفاده کرد که یک لایه ضخیم از مواد روی یک سطح ایجاد شود. (build up = افزایش ضخامت)

  1. Andrea’s eye lashes were caked with mascara.
  2. The face of the clown was caked with white make up.
  3. Mud cakes on to the tires and the wheel wells of a car when driving through a wet field.
  4. My shoes were caked with mud following a hiking trip.
  1. مژه های چشم آندریا با ریمل پر شده بود.
  2. صورت دلقک با آرایش سفید کیک شده بود.
  3. هنگام رانندگی در یک مزرعه خیس، گل و لای به لاستیک ها و چاه چرخ های ماشین می چسبد.
  4. کفش هایم بعد از یک سفر پیاده روی با گل آغشته شدند.

 

عباراتی وجود دارد که شامل کلمه “cake” می شود.

  1. That takes the cake. (That is a bad situation.)
  2. This is a piece of cake. (This is easy.)
  3. You can’t have your cake and eat it, too. (You can’t have everything that you want.)
  4. He’s a fruitcake. (I doubt his mental stability or his judgment.)
  5. This is the frosting on the cake. (This is the best part of a good situation.)
  6. These are selling like hot cakes. (These things are selling very fast.)
  1. که کیک را می گیرد. (وضعیت بدی است.)
  2. این یک تکه کیک است. (این آسان است.)
  3. شما هم نمی توانید کیک خود را بخورید و بخورید. (شما نمی توانید هر چیزی را که می خواهید داشته باشید.)
  4. او یک کیک میوه است. (من به ثبات ذهنی یا قضاوت او شک دارم.)
  5. این همان فراست روی کیک است. (این بهترین بخش یک موقعیت خوب است.)
  6. اینها مثل هات کیک می فروشند. (این چیزها خیلی سریع می فروشند.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b