Meaning and usage of catch word
What is definition, meaning and usage of word catch

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Catch به فارسی با مثالهای کاربردی

ساده گذشته فعل ماضی
catch

گرفتن

caught

گرفتار شد

caught

گرفتار شد

کلمه “catch” یک فعل رایج است که هنگام دریافت چیزی در دستان خود از آن استفاده می کنیم:

  1. He’s about to catch the ball.
  2. He’s going to catch the ball with his hands.
  1. او در حال گرفتن توپ است.
  2. او می خواهد توپ را با دستانش بگیرد.

 

راه های دیگری برای استفاده از این فعل وجود دارد:

  1. You might catch a cold if you don’t keep warm. (catch a cold = sickness with sneezing, coughing, and fatigue)
  2. Melissa thinks she caught a cold.
  3. Did you catch what that guy just said? (catch = hear)
  4. You’re going to have to work harder to catch up to the other students. (catch up = reach the same level of progress)
  5. He got his finger caught in a door. (be or get caught = stuck; injured)
  6. The new product hasn’t really caught on with the general public. (catch on = become popular)
  7. All of this dry grass could catch on fire very easily. (catch on fire= ignite)
  8. What did he use to catch all of those fish? (catch fish = take fish from the water using a net or a fishing pole and bait.)
  1. اگر گرم نشوید ممکن است سرما بخورید. (سرماخوردگی = بیماری همراه با عطسه، سرفه و خستگی)
  2. ملیسا فکر می کند سرما خورده است.
  3. متوجه شدی اون پسر چی گفت؟ (گرفتن = شنیدن)
  4. برای رسیدن به دانش آموزان دیگر باید سخت تر کار کنید. (برخوردار = رسیدن به همان سطح پیشرفت)
  5. انگشتش را در در گرفت. (گرفتار یا گرفتار شدن = گیر افتادن؛ مجروح)
  6. محصول جدید واقعاً مورد توجه عموم مردم قرار نگرفته است. (دریافت = محبوب شدن)
  7. همه این علف های خشک می توانند به راحتی آتش بگیرند. (آتش گرفتن = شعله ور شدن)
  8. او از چه چیزی برای صید این همه ماهی استفاده کرد؟ (ماهی بگیر = با تور یا چوب ماهیگیری و طعمه از آب ماهی بگیر.)

 

این جملات از “catch” به عنوان اسم استفاده می کنند:

  1. Wow! Look at the size of that fish! Nice catch!
  2. Linda was happy that one of her accountants found an error in the report. That saved the company a lot of money. “Nice catch,” she said.
  3. Tom thinks he would be a good catch for any woman, but most people would disagree with that opinion.
  4. You can get the product at 50% off the regular price, but there’s a catch. You have to arrive before 6 a.m. and stand in line.
  1. عجب! به اندازه آن ماهی نگاه کنید! گرفتن خوب! (catch = یک ماهی)
  2. لیندا خوشحال بود که یکی از حسابدارانش خطایی در گزارش پیدا کرد. این باعث صرفه جویی زیادی در شرکت شد. او گفت: “گرفتار خوبی است.” (catch = شخص از بروز مشکل جلوگیری می کند)
  3. تام فکر می کند که برای هر زنی شکار خوبی خواهد بود، اما اکثر مردم با این نظر مخالف هستند. (A good catch or a nice catch  شخصی است که در یک رابطه همسر خوبی خواهد بود.)
  4. شما می توانید محصول را با 50٪ تخفیف از قیمت معمولی دریافت کنید، اما یک نکته وجود دارد. شما باید قبل از ساعت 6 صبح برسید و در صف بایستید. (a catch = یک شرط)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b