Meaning and usage of chunk word
What is definition, meaning and usage of word chunk

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Chunk به فارسی با مثالهای کاربردی

chunk قطعه ای از چیزی است که از یک قطعه بزرگتر گرفته شده است. تکه ها در اثر گاز گرفتن، تصادف، آب و هوا یا هر موقعیتی که چیزی از یک قطعه بزرگتر جدا می شود، ایجاد می شود.

  1. A chunk of ice fell from an overpass and broke the windshield on a car passing below.
  2. A man swimming in the ocean had a large chunk of flesh taken from him by a shark.
  3. A beef stew is made with large chunks of beef.
  4. It’s not a good idea to swallow large chunks of food. You need to chew it first.
  5. The brain can process large chunks of information over time.
  6. The meeting we had to attend consumed a large chunk of time.
  1. یک تکه یخ از روی پل هوایی سقوط کرد و شیشه جلوی اتومبیلی را که از زیر آن عبور می کرد شکست.
  2. مردی که در اقیانوس شنا می کرد، یک تکه گوشت بزرگ توسط یک کوسه از او گرفته شد.
  3. خورش گوشت گاو با تکه های بزرگ گوشت گاو درست می شود.
  4. بلعیدن تکه های بزرگ غذا ایده خوبی نیست. ابتدا باید آن را بجوید.
  5. مغز می تواند در طول زمان تکه های بزرگی از اطلاعات را پردازش کند.
  6. جلسه ای که باید در آن شرکت می کردیم زمان زیادی را صرف کرد.

 

کلمه “chunky” یک صفت است. اگر چیزی chunky است، بزرگ است.

  1. Ted is kind of a chunky kid.
  2. Louise is concerned that her arms are becoming chunky.
  3. That big sweater makes you look chunky.
  1. تد یه جورایی بچه درشته.
  2. لوئیز نگران است که بازوهایش درشت شوند.
  3. آن ژاکت بزرگ شما را درشت نشان می دهد.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b