Meaning and usage of click word
What is definition, meaning and usage of word click

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Click به فارسی با مثالهای کاربردی

click صدایی است که از نوعی حرکت ناشی می شود. این کلمه به ویژه هنگامی که در مورد استفاده از اینترنت صحبت می شود رایج است.

  1. You use a mouse to click on links on a website.
  2. Your finger pushes down on a button and it makes a clicking noise.
  3. This website receives thousands and thousands of clicks in the course of one day.
  4. When you clicked on the link, it brought you here.
  1. شما از ماوس برای کلیک بر روی لینک های یک وب سایت استفاده می کنید.
  2. انگشت شما یک دکمه را فشار می دهد و صدای کلیک ایجاد می کند.
  3. این وب سایت در طول یک روز هزاران و هزاران کلیک دریافت می کند.
  4. وقتی روی لینک کلیک کردید، شما را به اینجا رساند.

 

هنگامی که به عنوان یک فعل استفاده می شود، کلمه “click” دارای یک “ed” است که به زمان گذشته و به صورت ماضی ختم می شود:

ساده گذشته فعل ماضی
click

کلیک کردن

clicked

کلیک کرد

clicked

کلیک کرده

  1. She clicked on the link. (past tense)
  2. The link was clicked but nothing happened. (past tense, passive voice)
  3. A visitor to a website clicks on links for additional information. (present tense)
  1. او روی لینک کلیک کرد. (زمان گذشته)
  2. لینک کلیک شد اما اتفاقی نیفتاد. (زمان گذشته، صدای مفعول)
  3. یک بازدید کننده از یک وب سایت برای اطلاعات بیشتر روی پیوندها کلیک می کند. (زمان حال)

 

کاربردهای دیگری برای کلمه «click» وجود دارد.

  1. The idea of riding around in a driverless car is beginning to click. (The idea is becoming popular yet not in reality.)
  2. There’s a clicking noise coming from underneath the car. That’s not good.
  3. Each time someone enters a Target (the retailer), an electronic counter clicks to register the visit.
  4. A pen makes a clicking noise when you push forward or push back the ink.
  5. Jennifer uses a clicker when she gives a presentation. The clicker moves the next slide forward.
  6. Some websites are cluttered with click bait. (click bait = a picture or a link that makes a person want to click but the resulting content is thin and it’s loaded with advertising.)
  1. ایده سوار شدن در یک ماشین بدون راننده شروع به شنیدن کرده است. (این ایده در حال محبوب شدن است اما در واقعیت نیست.)
  2. صدای کلیک از زیر ماشین می آید. این خوب نیست
  3. هر بار که شخصی وارد یک هدف (خرده فروش) می شود، یک شمارنده الکترونیکی برای ثبت بازدید کلیک می کند.
  4. وقتی جوهر را به جلو فشار می دهید یا به عقب فشار می دهید، یک خودکار صدای کلیک ایجاد می کند.
  5. جنیفر هنگام ارائه سخنرانی از یک کلیکر استفاده می کند. کلیکگر اسلاید بعدی را به جلو می برد.
  6. برخی از وب سایت ها مملو از طعمه کلیکی هستند. (کلیک طعمه = تصویر یا پیوندی که باعث می شود شخص بخواهد کلیک کند اما محتوای حاصل نازک است و با تبلیغات بارگذاری می شود.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b