Meaning and usage of crummy word
What is definition, meaning and usage of word crummy

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Crummy به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه “Crummy” صفتی است که چیزها یا موقعیت هایی را توصیف می کند که خوب نیستند. این شبیه به “bad است.” “Crummy” یک صفت بسیار محبوب است، اما احتمالاً در کتاب های انگلیسی خود در مدرسه با آن برخورد نخواهید کرد.

  1. The weather today is crummy. It’s cold and rainy.
  2. The kids had a crummy time at the party.
  3. Lucinda wasn’t sorry to leave her job because she had a crummy boss and the pay was lousy.
  4. Breaking up with her boyfriend over the phone was a crummy thing to do.
  5. I’m feeling crummy. I have a headache and I’m all congested.
  1. امروز هوا بد است هوا سرد و بارانی است
  2. بچه ها در مهمانی اوقات خوشی داشتند.
  3. لوسیندا از ترک شغلش پشیمان نبود چون رئیس بدی داشت و دستمزدش بد بود.
  4. قطع رابطه تلفنی با دوست پسرش کار سختی بود.
  5. احساس بدی دارم من سردرد دارم و کلا احتقان دارم.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b