Meaning and usage of deal word
What is definition, meaning and usage of word deal

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Deal به فارسی با مثالهای کاربردی

هنگامی که کلمه deal “معامله” به عنوان اسم استفاده می شود، به یک توافقنامه اشاره دارد:

  1. Joe made a deal with his neighbor to build and share a fence along their property line.
  2. The U.S. government created a deal to end the war in Iraq.
  3. We made a deal on a house. (We signed a purchase agreement.)
  4. The managers of the team had a deal to acquire some new players, but then the deal fell through. (The deal was cancelled.)
  1. جو با همسایه خود قراردادی را برای ساختن و به اشتراک گذاشتن یک حصار در امتداد خط دارایی آنها انجام داد.
  2. دولت ایالات متحده توافقی برای پایان دادن به جنگ در عراق ایجاد کرد.
  3. ما برای یک خانه معامله کردیم. (ما قرارداد خرید امضا کردیم.)
  4. مدیران تیم برای جذب چند بازیکن جدید قرارداد داشتند، اما بعداً این قرارداد به هم خورد. (معامله لغو شد.)

 

همچنین می‌توانید از «deal» به عنوان اسم استفاده کنید، زمانی که قیمت خوبی برای چیزی وجود دارد:

  1. We got a good deal on a car.
  2. You can find many good deals on large-screen TVs right now.
  3. This restaurant is offering two-for-one entrees. That’s a pretty good deal.
  1. ما یک معامله خوب برای یک ماشین گرفتیم.
  2. در حال حاضر می‌توانید تخفیف‌های خوب زیادی را در تلویزیون‌های صفحه بزرگ پیدا کنید.
  3. این رستوران غذاهای دو به یک را ارائه می دهد. این یک معامله بسیار خوب است.

 

اگر از کلمه “معامله” به عنوان فعل استفاده کنید، معانی مختلفی دارد:

ساده گذشته فعل ماضی
deal

معامله کردن

dealt

معامله شد

dealt

معامله شده

  1. When playing poker, you deal five cards to each player. (deal = distribute cards)
  2. He’s not dealing with a full deck. (While the words “deal” and “deck” refer to playing cards, the meaning of this expression refers to a person who is kind of crazy.)
  3. She’s not dealing very well with the death of her husband. (deal with = cope; manage one’s emotions)
  4. Yasmin has to deal with a lof of customers every day. (deal with = work with; help)
  5. Okay, deal me in. (This expression is used when a person wants to be included in something.)
  6. The hot weather dealt a heavy blow to the farmer’s plans. (deal = provide a situation)
  7. Todd was caught dealing drugs. (deal = sell illegal drugs)
  1. هنگام بازی پوکر، به هر بازیکن پنج کارت می دهید. (deal = توزیع کارت)
  2. او با یک عرشه کامل سر و کار ندارد. (در حالی که کلمات “deal” و “deck” به ورق بازی اشاره می کنند، معنای این عبارت به شخصی است که به نوعی دیوانه است.)
  3. او با مرگ شوهرش خیلی خوب کنار نمی آید. ((deal with  = کنار آمدن؛ مدیریت احساسات خود)
  4. یاسمین باید هر روز با تعداد زیادی مشتری سر و کار داشته باشد. (کنار = کار با؛ کمک)
  5. بسیار خوب، مرا وارد کن. (این عبارت زمانی استفاده می شود که شخصی بخواهد در چیزی گنجانده شود.)
  6. هوای گرم ضربه سنگینی به برنامه های کشاورز وارد کرد. (deal = فراهم کردن موقعیت)
  7. تاد در حال خرید و فروش مواد مخدر دستگیر شد. (deal = فروش مواد مخدر غیرقانونی)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.