Meaning and usage of dump word
What is definition, meaning and usage of word dump

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Dump به فارسی با مثالهای کاربردی

dump مکانی پر از زباله است، یا مکانی است که به خوبی نگهداری یا تمیز نیست.

  1. Your garbage is hauled away to a dump.
  2. The city manages a dump just outside of the city.
  3. Bob’s apartment looks like a dump. (It’s very messy and dirty.)
  4. We stayed at a dumpy hotel while traveling through Florida. (The word “dumpy” is an adjective.)
  5. A dump truck is used for hauling construction debris or construction materials such as dirt and rocks.
  1. زباله های شما به زباله دانی منتقل می شود.
  2. این شهر یک زباله دانی را درست خارج از شهر مدیریت می کند.
  3. آپارتمان باب شبیه زباله دانی است. (بسیار نامرتب و کثیف است.)
  4. در حالی که از فلوریدا در حال سفر بودیم در یک هتل خالی از سکنه ماندیم. (کلمه “دومپی” یک صفت است.)
  5. کامیون کمپرسی برای حمل نخاله های ساختمانی یا مصالح ساختمانی مانند خاک و سنگ استفاده می شود.

 

وقتی از “dump” به عنوان فعل استفاده می شود، به معنای خلاص شدن از چیزی یا زمین گذاشتن چیزی است.

ساده گذشته فعل ماضی
dump

ریخته شدن

dumped

ریخته شد

dumped

ریخته شده است

  1. Don’t dump all that stuff on my desk! (dump = put)
  2. You can dump your coats, hats, and gloves on the chair. (dump = put)
  3. You can’t dump the oil or other liquids from your car into the street. It has to be taken to a special facility. (dump = get ride of)
  4. Someone dumped a couch by the side of the road. (dump = get rid of)
  5. It’s illegal to dump garbage in this area. (dump = get rid of)
  1. همه آن چیزها را روی میز من نریزید! (dump = گذاشتن)
  2. می توانید کت، کلاه و دستکش خود را روی صندلی بیندازید. (dump = گذاشتن)
  3. شما نمی توانید روغن یا مایعات دیگر را از ماشین خود به خیابان بریزید. باید به یک مرکز ویژه برده شود. (dump = سوار شدن از)
  4. یک نفر کاناپه ای را کنار جاده انداخت. (dump = خلاص شدن از شر)
  5. ریختن زباله در این منطقه غیرقانونی است. (dump = خلاص شدن از شر)

 

استفاده از “dump” برای توصیف پایان یک رابطه زمانی که یک نفر تصمیم می گیرد که رابطه به پایان رسیده است بسیار رایج است:

  1. Eric dumped his girlfriend. (He ended the relationship.)
  2. Regina dumped her boyfriend for another man.
  3. Todd got dumped by his wife. (This sentence is in the passive voice.)
  1. اریک دوست دخترش را رها کرد. (او به رابطه پایان داد.)
  2. رجینا دوست پسرش را برای مرد دیگری رها کرد.
  3. تاد توسط همسرش اخراج شد. (این جمله با صدای مفعول است.)

 

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b