بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Effort به فارسی با مثالهای کاربردی
کسی که سخت کار می کند یک effort “تلاش” می کند. کلمه “effort” یک اسم است. زمانی از این کلمه استفاده می کنیم که کسی سعی می کند در کاری موفق باشد.
- Tommy made an effort to do well on his assignment.
- There was a big effort to save the building from demolition.
- Efforts have been made to improve the air quality in our city. (This sentence is in the passive voice.)
- My students’ efforts to improve their English eventually pay off.
- کار او نشان از تلاش زیادی دارد.
- تامی تلاش کرد تا وظایف خود را به خوبی انجام دهد.
- تلاش زیادی برای نجات ساختمان از تخریب صورت گرفت.
- تلاش هایی برای بهبود کیفیت هوای شهرمان انجام شده است. (این جمله با صدای مفعول است.)
- تلاشهای دانشآموزانم برای بهبود زبان انگلیسیشان در نهایت نتیجه میدهد.
برای ساختن صفت effortless «بی زحمت»، less را اضافه کنید. شما می توانید از این کلمه برای توصیف چیزی که آسان است یا آسان به نظر می رسد استفاده کنید. همچنین زمانی استفاده می شود که کسی خیلی تلاش نمی کند.
- The audience did not appreciate the effortless performance. One of the actors even forgot some of his lines.
- Her piano playing looks effortless, but she spends a lot of time practicing.
- Learning a new language is not an effortless activity. It requires hard work.
- John completed all of his work effortlessly. (This sentence uses “effortlessly” as an adverb.)
- تماشاگران از اجرای بی دردسر قدردانی نکردند. یکی از بازیگران حتی برخی از خطوط خود را فراموش کرده است.
- نواختن پیانو او بی دردسر به نظر می رسد، اما او زمان زیادی را صرف تمرین می کند.
- یادگیری یک زبان جدید یک فعالیت بدون زحمت نیست. کار سختی می خواهد.
جان تمام کارهایش را بدون زحمت انجام داد. (این جمله از “effortlessly” به عنوان قید استفاده می کند.)
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.