Meaning and usage of even word
What is definition, meaning and usage of word even

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Even به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه “even” برای مقادیر و شرایط استفاده می شود. این زبان انگلیسی پایه را نشان می دهد، اما برای برخی از زبان آموزان سطح ابتدایی، می تواند یک کلمه بسیار چالش برانگیز باشد:

amount

  1. I have five apples and you have five apples. That makes us even. We have an even number of apples. We each have five.
  2. The number four is an even number. It can be divided by two evenly. There’s not a remaining fraction after the number four is divided.
  3. The number three is not an even number. It can’t be divided evenly without a remaining fraction.
  1. من پنج سیب دارم و شما پنج سیب. این ما را یکنواخت می کند. ما تعداد سیب های زوج داریم. هر کدام پنج تا داریم.
  2. عدد چهار یک عدد زوج است. می توان آن را به طور مساوی بر دو تقسیم کرد. پس از تقسیم عدد چهار، کسر دیگری باقی نمانده است.
  3. عدد سه یک عدد زوج نیست. بدون کسری باقیمانده نمی توان آن را به طور مساوی تقسیم کرد.

 

emphasis

  1. You said you would do better in school, but you aren’t even trying. (The word “even” provides emphasis.)
  2. Why are you laughing? This isn’t even funny.
  3. Don’t even think about doing quitting school.
  1. گفتی که در مدرسه بهتر عمل می کنی، اما حتی تلاش نمی کنی. (کلمه “even” تاکید می کند.)
  2. چرا میخندی؟ این حتی خنده دار نیست
  3. حتی به ترک تحصیل فکر نکنید.

 

situations and conditions

  1. The rivers will continue to rise even if we don’t get any more rain.
  2. Even the math teacher had a hard time trying to figure out the math problem.
  3. Even though I ate a foot-long subway sandwich, I’m still hungry. (This situation is not expected. I shouldn’t still be hungry.)
  1. حتی اگر باران بیشتری نباریم، رودخانه ها به بالا آمدن ادامه خواهند داد.
  2. حتی معلم ریاضی هم به سختی تلاش می کرد تا مسئله ریاضی را بفهمد.
  3. با اینکه یک ساندویچ مترو خوردم اما هنوز گرسنه ام. (این وضعیت قابل انتظار نیست. من هنوز نباید گرسنه باشم.)

 

به عنوان یک فعل

  1. Our team was losing by two runs until Jose hit a homer and that evened the score, six to six.
  2. The hairstylist evened the ends of the girl’s hair with a pair of clippers.
  3. That evens things for us. (You don’t owe me anything and I don’t owe you anything.)
  1. تیم ما با دو ران شکست خورده بود تا اینکه ژوزه به یک هومر برخورد کرد و نتیجه شش بر شش به تساوی رسید.
  2. آرایشگر انتهای موهای دختر را با یک گیره صاف کرد.
  3. که همه چیز را برای ما یکسان می کند. (تو به من بدهکار نیستی و من هم به تو بدهکار نیستم.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b