Meaning and usage of exact word
What is definition, meaning and usage of word exact

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Exact به فارسی با مثالهای کاربردی

اگر چیزی exact “دقیق،” هست مقدار دقیقی است یا صحیح است. کلمه “exact” یک صفت است.

  1. That painting is an exact replica of the original.
  2. The exact number of days in December is 31.
  3. What were the exact words used by the man who insulted you?
  4. You don’t need an exact amount of money for the vending machine. It will give you change.
  5. This is the exact location where the film was made.
  6. That’s the exact answer I was looking for.
  7. What’s the exact meaning of the word “reliable”?
  1. آن نقاشی یک کپی دقیق از اصل است.
  2. تعداد دقیق روزهای دسامبر 31 است.
  3. مردی که به شما توهین کرد دقیقاً چه کلماتی استفاده کرد؟
  4. شما به مقدار دقیقی پول برای دستگاه خودپرداز نیاز ندارید. به شما تغییر می دهد.
  5. این دقیقا همان مکانی است که فیلم در آن ساخته شده است.
  6. این دقیقاً پاسخی است که من به دنبال آن بودم.
  7. معنی دقیق کلمه “قابل اعتماد” چیست؟

 

کلمه exactly “دقیقا” یک قید محبوب است که برای مقادیر استفاده می شود، اما به عنوان نوعی تقویت کننده مشابه کلماتی مانند certainly “حتما” و really “واقعا” نیز استفاده می شود.

  1. This is exactly what I wanted.
  2. Those two pieces of wood are exactly even.
  3. The two soccer teams are exactly matched.
  4. We’re thinking exactly the same thing.
  5. Bob is exactly six feet tall.
  6. It’s exactly 22 degrees Fahrenheit right now.
  7. Exactly. I agree.
  1. این دقیقاً همان چیزی است که من می خواستم.
  2. آن دو تکه چوب دقیقاً یکدست هستند.
  3. دو تیم فوتبال دقیقاً مطابقت دارند.
  4. ما دقیقاً به همین موضوع فکر می کنیم.
  5. باب دقیقاً شش فوت قد دارد.
  6. در حال حاضر دقیقا 22 درجه فارنهایت است.
  7. دقیقا. موافقم

 

استفاده از کلمه “exactly” با منفی “not” معمول است.

  1. She’s not exactly correct.
  2. I’m not exactly sure where I left my keys.
  3. This isn’t exactly what I wanted to do today.
  4. Vanessa said she’s not exactly sure what she wants to do after she finishes college.
  5. Bart is not exactly thrilled with his job. (This could be an example of an understatement. To say “not exactly thrilled” could mean Bart really hates his job.)
  1. او دقیقا درست نیست
  2. من دقیقاً مطمئن نیستم که کلیدهایم را کجا گذاشته ام.
  3. این دقیقاً کاری نیست که امروز می خواستم انجام دهم.
  4. ونسا گفت که دقیقاً مطمئن نیست پس از اتمام کالج می خواهد چه کاری انجام دهد.
  5. بارت دقیقاً از کار خود هیجان زده نیست. (این نمونه ای از یک understatement  است. گفتن “not exactly thrilled” می تواند به این معنی باشد که بارت واقعاً از شغل خود متنفر است.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.