Meaning and usage of fatigue word
What is definition, meaning and usage of word fatigue

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Fatigue به فارسی با مثالهای کاربردی

فردی که تجربه fatigue می کند خیلی خیلی خسته است این می تواند ناشی از کار بیش از حد باشد، یا ممکن است مشکلی ناشی از سلامت ضعیف باشد.

  1. Bob says he’s suffering from fatigue.
  2. Teresa says she’s been feeling fatigued lately. (The word “fatigued” is an adjective.)
  3. After eating a big lunch, fatigue began to set in.
  4. Some women complain of fatigue when they are pregnant.
  5. Fatigue is a symptom for certain illnesses. If you often feel fatigued, you might want to see a doctor.
  6. Looking at a computer screen for hours and hours can cause fatigue.
  7. Many people experience fatigue because they have boring jobs.
  8. Driving a long distance can cause fatigue. If you feel tired while you are driving, you should pull over and get some rest.
  1. باب می گوید که از خستگی رنج می برد.
  2. ترزا می گوید که اخیراً احساس خستگی کرده است. (کلمه “fatigued” یک صفت است.)
  3. پس از خوردن یک ناهار بزرگ، خستگی شروع شد.
  4. برخی از زنان در دوران بارداری از خستگی شکایت دارند.
  5. خستگی یکی از علائم برخی از بیماری ها است. اگر اغلب احساس خستگی می کنید، ممکن است بخواهید به پزشک مراجعه کنید.
  6. ساعت ها و ساعت ها نگاه کردن به صفحه کامپیوتر می تواند باعث خستگی شود.
  7. بسیاری از افراد به دلیل داشتن مشاغل خسته کننده دچار خستگی می شوند.
  8. رانندگی در مسافت طولانی می تواند باعث خستگی شود. اگر در حین رانندگی احساس خستگی می کنید، باید جلو بروید و کمی استراحت کنید.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b