بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Feed به فارسی با مثالهای کاربردی
هنگام دادن غذا به حیوان یا انسان از کلمه “feed” استفاده کنید.
ساده | گذشته | فعل ماضی |
feed
|
fed
تغذیه شد |
fed
تغذیه شده است |
- Pamela fed her baby. (past tense)
- Tom feeds his kids before he leaves for work.
- Roger barely makes enough money to feed his family.
- Have you ever needed to feed farm animals? (This question is in the present perfect tense.)
- What do you feed a horse?
- We’re feeding our dog a special type of dog food.
- پاملا به نوزادش غذا داد. (زمان گذشته)
- تام قبل از رفتن به سر کار به بچه هایش غذا می دهد.
- راجر به سختی پول کافی برای تغذیه خانواده اش به دست می آورد.
- آیا تا به حال نیاز به غذا دادن به حیوانات مزرعه داشته اید؟ (این سوال در زمان حال کامل است.)
- به اسب چی غذا میدی؟
- ما به سگ خود با نوع خاصی از غذای سگ غذا می دهیم.
از “fed” به عنوان صفت استفاده کنید.
- The kids are all fed. (They have been given food.)
- The people in that refugee camp are not well fed. (They aren’t receiving enough nutritional food.)
- بچه ها همه سیر شده اند. (به آنها غذا داده شده است.)
- مردم آن کمپ پناهندگان به خوبی تغذیه نمی شوند. (آنها غذای مغذی کافی دریافت نمی کنند.)
کلمه feed نیز به معنی دادن اطلاعات است
- They fed us the wrong information.
- Management keeps feeding the employees misinformation about how profitable the company is.
- اطلاعات اشتباهی به ما دادند.
- مدیریت مدام به کارکنان اطلاعات نادرست درباره میزان سودآوری شرکت می دهد.
وقتی شما feed یک چیز، کلمه “feed” به معنای put into “قرار دادن” است.
- Sandra went to feed the meter. (She left to put money into a parking meter.)
- Did you feed the right kind of information into the computer?
- This creek feeds into the Mississippi River. (The water flows from the creek to the river.)
- ساندرا رفت تا متر را تغذیه کند. (او رفت تا پول را در پارکومتر بگذارد.)
- آیا نوع درستی از اطلاعات را به رایانه وارد کردید؟
- این نهر به رودخانه می سی سی پی می ریزد. (آب از نهر به رودخانه می ریزد.)
برخی اصطلاحات و اصطلاحات وجود دارد که از کلمه “feed” استفاده می کنند.
- I’m fed up with this job! I’m quitting. (fed up = out of patience; angry)
- The city council meeting suddenly became a feeding frenzy as citizens shouted their outrage. (feeding frenzy = a situation that is out of control.)
- The students are feeding off of each other. (To feed off of means to influence. It can be good or bad.)
- Julia and Edward are feeding off of the anger they feel towards each other.
- Thanks for your feedback! (feedback = comments; suggestions for improvement)
- من از این کار خسته شدم! من ترک می کنم. (fed up = بی حوصله؛ عصبانی)
- جلسه شورای شهر در حالی که شهروندان خشم خود را فریاد می زدند ناگهان به جنون تبدیل شد. (feeding frenzy = وضعیتی که از کنترل خارج شده است.)
- دانش آموزان در حال تغذیه از یکدیگر هستند. (To feed off of وسیله ای برای تأثیرگذاری می تواند خوب یا بد باشد.)
- جولیا و ادوارد از عصبانیتی که نسبت به یکدیگر احساس می کنند تغذیه می شوند.
- با تشکر از بازخورد شما! (feedback = نظرات؛ پیشنهادات برای بهبود)
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.