Meaning and usage of flop word
What is definition, meaning and usage of word flop

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Flop به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه flop مشابه کلمه failure “شکست” است. هر کسی یا هر چیزی که flop, مطابق انتظار عمل نمی کند.

  1. The play was a flop.
  2. Don’t go see that movie. It’s a flop.
  3. His idea for a business was a flop.
  4. Walter did a belly flop in the swimming pool. It was quite painful for him to feel and for us to watch. (belly flop = landing in the water on your stomach)
  5. Stephen specializes in helping flopping businesses turnaround. (The word “flopping” is an adjective in this sentence.)
  1. نمایشنامه یک شکست بود.
  2. نرو اون فیلمو ببین این یک فلاپ است.
  3. ایده او برای کسب و کار یک شکست بود.
  4. والتر در استخر شنا کرد. برای او احساس و برای ما تماشا کردن بسیار دردناک بود. (belly flop = فرود آمدن در آب روی شکم)
  5. استفان در کمک به چرخش کسب و کارهای شکست خورده تخصص دارد. (کلمه “flopping” یک صفت در این جمله است.)

 

کلمه “flop” را می توان به عنوان یک فعل استفاده کرد:

ساده گذشته فعل ماضی
flop

شکست خوردن

flopped

شکست خورد

flopped

شکست خوردله

  1. The play flopped.
  2. The guitarist flopped during his solo.
  3. Everyone flopped to the floor when they heard shooting. (flop to the floor = get down on the floor)
  4. The new product flopped badly and was quickly taken off of the shelves at the stores.
  5. The comic has flopped so many times before a live audience that he’s used to it by now.
  1. نمایشنامه شکست خورد.
  2. گیتاریست در حین تک نوازی خود شکست خورد.
  3. همه با شنیدن صدای تیراندازی روی زمین افتادند. (flop to the floor = پایین آمدن روی زمین)
  4. محصول جدید به شدت شکست خورد و به سرعت از قفسه های فروشگاه ها خارج شد.
  5. این کمیک بارها در برابر مخاطبان زنده شکست خورده است که او تا به حال به آن عادت کرده است.

 

کلمه “floppy” یک صفت است. اگر چیزی floppy باشد، طولانی است و منطقه وسیعی را پوشش می دهد.

  1. Gloria’s dog has big floppy ears.
  2. Zane like to wear floppy hats.
  3. The leaves on that plant look kind of floppy.
  4. Floppy disks were once popular as a means of computer storage, but now they seem outdated.
  1. سگ گلوریا گوش های فلاپی بزرگی دارد.
  2. زین دوست دارد کلاه فلاپی بپوشد.
  3. برگ های آن گیاه به نوعی شلخته به نظر می رسند.
  4. فلاپی دیسک ها زمانی به عنوان وسیله ای برای ذخیره سازی کامپیوتر محبوب بودند، اما اکنون قدیمی به نظر می رسند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b