بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Formal به فارسی با مثالهای کاربردی
formal “رسمی” مناسبت رویدادی است که در آن رفتار یک فرد منعکس کننده دلایل جدی یا مهم برای حضور در آنجا است. مردان کت و شلوار می پوشند و زنان برای مجالس رسمی لباس می پوشند. وقتی چیزی رسمی است، ممکن است فعالیتها آنقدر تمرین شوند یا آنقدر خوب تمرین شوند که افراد به خوبی بدانند نقشها و مسئولیتهایشان چیست.
- A wedding is usually a formal occasion.
- People wear formal attire when attending a funeral. (attire = clothing)
- Office attire is formal, but it depends on a company’s policies regarding dress.
- We received a formal letter inviting us to attend a ceremony.
- Everyone should learn how to write a formal letter.
- A professor uses a formal manner of speech when giving a lecture.
- Students in elementary school and high school address their teachers in a formal manner, using Mr. , Miss, Mrs. or Ms. and then the teacher’s last name.
- My name is Mr. Lawrence, but you don’t have to be so formal. Just call me Paul.
- Americans generally are very informal. (The opposite of “formal” is “informal.”)
- عروسی معمولا یک مراسم رسمی است.
- مردم هنگام شرکت در مراسم تدفین لباس رسمی می پوشند. (attire = لباس)
- لباس اداری رسمی است، اما به سیاست های شرکت در مورد لباس بستگی دارد.
- نامه ای رسمی دریافت کردیم که از ما برای شرکت در یک مراسم دعوت شده بود.
- همه باید یاد بگیرند که چگونه یک نامه رسمی بنویسند.
- یک استاد هنگام سخنرانی از روشی رسمی برای سخنرانی استفاده می کند.
- دانشآموزان در دبستان و دبیرستان معلمان خود را به صورت رسمی با استفاده از آقای، خانم، خانم یا خانم و سپس نام خانوادگی معلم مورد خطاب قرار میدهند.
- اسم من آقای لارنس است، اما لازم نیست آنقدر رسمی باشید. فقط مرا پل صدا کن
- آمریکایی ها عموماً بسیار غیررسمی هستند. (متضاد «رسمی» «informal» است.)
کلمه “formally” یک قید است:
- Ron and Sara were formally introduced to each other.
- We weren’t formally introduced, but I know who you are.
- A man was formally charged by the county prosecutor for violating laws related to the construction of new buildings.
- Office workers these days dress less formally than they did twenty years ago.
- A man who wears a tuxedo is formally dressed for an important occasion.
- ران و سارا به طور رسمی به یکدیگر معرفی شدند.
- ما به طور رسمی معرفی نشدیم، اما من می دانم که شما کی هستید.
- یک مرد به طور رسمی توسط دادستان شهرستان به دلیل نقض قوانین مربوط به ساخت و ساز ساختمان های جدید متهم شد.
- این روزها کارکنان اداری کمتر از بیست سال پیش لباس رسمی می پوشند.
- مردی که لباس تاکسیدو می پوشد برای یک مراسم مهم به طور رسمی لباس می پوشد.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.