Meaning and usage of fur word
What is definition, meaning and usage of word fur

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Fur به فارسی با مثالهای کاربردی

fur موی حیوان است

  1. A cat has soft fur.
  2. The fur of a donkey is rough.
  3. Some coats worn by people are made of fur.
  4. A polar bear has a thick coat of fur.
  5. Animals with nice fur are skinned for their coats. (coat: the skin and the fur)
  6. Some animals have no fur.
  7. Human beings don’t have fur; they have hair.
  8. Instead of fur, a bird has feathers.
  1. یک گربه دارای خز نرم است.
  2. خز الاغ خشن است.
  3. برخی از کت هایی که مردم می پوشند از خز هستند.
  4. خرس قطبی دارای پوشش ضخیمی از خز است.
  5. حیواناتی با خز زیبا برای کتشان پوست می کنند. (کت: پوست و خز)
  6. برخی از حیوانات خز ندارند.
  7. انسان خز ندارد؛ آنها مو دارند
  8. پرنده به جای خز پر دارد.

 

کلمه “fury” یک صفت است.

  1. A hamster is a cute and furry little animal.
  2. A rabbit is soft and furry.
  3. Some furry animals have thick coats that serve as protection from the cold.
  1. همستر یک حیوان کوچک زیبا و پشمالو است.
  2. خرگوش نرم و پشمالو است.
  3. برخی از حیوانات پشمالو دارای پوشش های ضخیمی هستند که به عنوان محافظت در برابر سرما عمل می کند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.