Meaning and usage of gas word
What is definition, meaning and usage of word gas

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Gas به فارسی با مثالهای کاربردی

gas “گاز” ماده ای است که می تواند به صورت مایع (بنزین) یا به صورت چیزی سبک تر از مایع مانند هوا باشد.

در این جملات، گاز یک مایع است ما اغلب از کلمه “gas” به عنوان جایگزینی برای gasoline  “بنزین” استفاده می کنیم.

  1. My car ran out of gas.
  2. Gas prices are climbing.
  3. Give it some gas. (Push the car’s accelerator down with your foot.)
  4. I gotta get some gas. (gotta = have got to)
  5. This car is easy on gas. It gets good gas mileage.
  1. بنزین ماشینم تمام شد.
  2. قیمت بنزین در حال افزایش است.
  3. بهش گاز بده (با پاي خود پدال گاز ماشين را به پايين فشار دهيد.)
  4. من باید بنزین بگیرم (gotta = باید)
  5. این ماشین روی گاز راحت است. مسافت پیموده شده بنزین خوبی می گیرد.

 

در این جملات و سوالات کلمه gas به مایع اطلاق نمی شود. بسیار سبک تر از مایع است. یک گاز ممکن است بی رنگ یا بی بو باشد، بسته به نوع گاز آن.

  1. Do you smell gas?
  2. On our planet, methane is a type of gas, but on Titan, a moon of Saturn, methane is liquid.
  3. Jupiter is a planet that is made up entirely of gas.
  4. It’s a gaseous planet. (“Gaseous” is an adjective)
  5. A gas leak forced the community to evacuate.
  6. The Syrian government has been accused of using gas against its own people.
  7. A gas attack killed and injured thousands of people in Iraq in the 1990s.
  8. The dentist gave me some gas before going to work on a cavity. (gas = laughing gas or nitrous oxide)
  1. بوی گاز می دهی؟
  2. در سیاره ما، متان نوعی گاز است، اما در تیتان، قمر زحل، متان مایع است.
  3. مشتری سیاره ای است که تماماً از گاز تشکیل شده است.
  4. این یک سیاره گازی است. (“Gaseous” یک صفت است)
  5. نشت گاز جامعه را مجبور به تخلیه کرد.
  6. دولت سوریه به استفاده از گاز علیه مردم خود متهم شده است.
  7. حمله گازی هزاران نفر در عراق در دهه 1990 کشته و زخمی شدند.
  8. دندانپزشک قبل از رفتن به کار روی یک حفره به من مقداری گاز داد. (gas = گاز خنده یا اکسید نیتروژن)

 

انسان همچنین قادر به تولید گاز است:

  1. That burrito gave me gas.
  2. No one knew it was David who was passing gas.
  3. Someone’s got some really bad gas.
  4. Broccoli leaves me feeling a little gassy. (The word “gassy” is an adjective.)
  1. آن بوریتو به من بنزین داد.
  2. هیچ کس نمی دانست این دیوید بود که گاز می داد.
  3. کسی گاز خیلی بدی دارد.
  4. کلم بروکلی کمی احساس گاز گرفتگی به من دست می دهد. (کلمه gassy یک صفت است.)

 

گاهی اوقات کلمه “gas” در زبان عامیانه آمریکایی به این معنی است که یک فعالیت بسیار سرگرم کننده است.

  1. The concert was a gas.
  2. We had a gas at the party.
  3. What a gas!
  1. کنسرت گاز بود.
  2. در مهمانی بنزین خوردیم.
  3. چه گازی!

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b