Meaning and usage of grief word
What is definition, meaning and usage of word grief

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Grief به فارسی با مثالهای کاربردی

زمانی که یکی از عزیزان خود می میرد، فرد grief “غمگینی” را تجربه می کند. غم و اندوه برای والدین، همسر، خواهر و برادر، فرزند یا دوستی که درگذشته احساس می شود. بسیاری از مردم همچنین زمانی که از دست دادن یک حیوان خانگی خانوادگی مانند سگ یا گربه را شامل می شود، غمگین می شوند.

  1. The family felt tremendous grief following the death of their daughter.
  2. The man’s grief was so overwhelming that he couldn’t speak.
  3. Andrea felt very little grief when her husband died because she never really loved him.
  4. The family is managing its grief very well.
  1. خانواده پس از مرگ دخترشان غم و اندوه شدیدی داشتند.
  2. غم و اندوه مرد آنقدر زیاد بود که نمی توانست حرف بزند.
  3. آندریا هنگام مرگ شوهرش اندوه بسیار کمی را احساس کرد زیرا او هرگز واقعاً او را دوست نداشت.
  4. خانواده به خوبی غم خود را مدیریت می کنند.

 

کلمه grieve “غصه خوردن” یک فعل است:

  1. They’re grieving the loss of their mother.
  2. Members of a hospital staff see people grieve every day.
  3. Mary grieved over the death of her beloved cat for months.
  1. آنها در غم از دست دادن مادرشان اند.
  2. اعضای یک بیمارستان هر روز غم و اندوه مردم را می بینند.
  3. مری ماه ها از مرگ گربه محبوبش غمگین بود.

 

کلمه “grief” نیز می تواند یک صفت باشد:

  1. A grief counselor worked with the children following the incident.
  2. The woman required grief counseling after her husband died.
  1. پس از این حادثه یک مشاور غم و اندوه با کودکان کار کرد.
  2. زن پس از مرگ شوهرش نیاز به مشاوره در مورد غم و اندوه داشت.

*  loved one: شخصی که دوستش دارید، معمولاً یکی از اعضای خانواده یا یک دوست بسیار نزدیک.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.