Meaning and usage of high word
Meaning and usage of high word

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه High به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه high “بالا” صفتی است که می توانید از آن برای توصیف فاصله عمودی، از پایین به بالا استفاده کنید.

  1. Planes fly high above the earth.
  2. The sun is high in the early afternoon.
  3. That building is 56 stories high. (stories = levels)
  4. It’s a high-rise. (a tall building)
  5. How high can you jump?
  6. How high are gas prices where you live?
  7. If something is too high, you might have to use a ladder or a step ladder to reach it.
  8. Some women like to wear high-heeled shoes because it makes them feel taller.
  9. Athena is wearing high heels today.
  1. هواپیماها بر فراز زمین پرواز می کنند.
  2. آفتاب در اوایل بعد از ظهر بالاست.
  3. این ساختمان 56 طبقه است. (stories = سطوح)
  4. بلند مرتبه است (ساختمان بلند)
  5. چقدر می توانید بپرید؟
  6. قیمت بنزین در محل زندگی شما چقدر است؟
  7. اگر چیزی خیلی بلند است، ممکن است مجبور شوید برای رسیدن به آن از یک نردبان یا یک پله استفاده کنید.
  8. برخی از خانم ها دوست دارند کفش های پاشنه بلند بپوشند زیرا باعث می شود احساس قد بلندتر کنند.
  9. آتنا امروز کفش پاشنه بلند پوشیده است.

 

صفت صفت مقایسه ای صفت عالی
high

بالا

higher

بالاتر

highest

بالاترین

  1. The sun is higher in the sky in the afternoon than it is in the morning or evening.
  2. A mountain is higher than a hill.
  3. A CEO usually makes the highest salary in a corporation. (CEO = chief executive officer
  4. The students with the highest grades in the school will be recognized at an awards ceremony.
  1. خورشید در بعد از ظهر در آسمان بالاتر از صبح یا عصر است.
  2. کوه بلندتر از تپه است.
  3. یک مدیر عامل معمولاً بالاترین حقوق را در یک شرکت می گیرد. (CEO = مدیر عامل
  4. دانش آموزانی که بالاترین نمرات را در مدرسه داشته باشند در مراسم اهدای جوایز مورد تقدیر قرار خواهند گرفت.

 

ما همچنین از کلمه “high” برای توصیف مقدار زیاد یا غلظت زیاد چیزی استفاده می کنیم.

  1. Breakfast cereal that is high in fiber is good for your digestive system.
  2. If your blood pressure is too high, you might have a heart attack.
  3. Eggs are high in protein, but they’re also high in cholesterol.
  4. People who work with high technology need special skills and experience. (high technology = advanced computers, machines, and gadgets)
  5. This store specializes in high-end jewelry. (high-end = excellent quality and expensive)
  1. غلات صبحانه که سرشار از فیبر است برای سیستم گوارش شما مفید است.
  2. اگر فشار خون شما خیلی بالا باشد، ممکن است دچار حمله قلبی شوید.
  3. تخم مرغ سرشار از پروتئین است، اما کلسترول بالایی نیز دارد.
  4. افرادی که با تکنولوژی بالا کار می کنند به مهارت و تجربه خاصی نیاز دارند. (high technology = رایانه ها، ماشین ها و ابزارهای پیشرفته)
  5. این فروشگاه در زمینه جواهرات گران قیمت تخصص دارد. (high-end = کیفیت عالی و گران قیمت)

 

کلمه “highly” یک قید است. در این مورد، شبیه قیدهای دیگر مانند really “واقعا” و very “خیلی” است.

  1. All of the teachers think very highly of Theresa because she’s smart and a good student.
  2. Alonzo was highly recommended for this position. (Other people said good things about him.)
  3. We need someone who is highly qualified to teach at our school.
  4. It’s highly likely that we’re going to get rain today. (highly likely = very likely, very possible)
  5. Some children are highly sensitive to peanuts.
  1. همه معلمان درباره ترزا بسیار عالی فکر می کنند زیرا او باهوش و دانش آموز خوبی است.
  2. آلونزو برای این سمت به شدت توصیه شد. (دیگران در مورد او چیزهای خوبی گفتند.)
  3. به یک نفر با مهارت بالا جهت تدریس در مدرسه نیازمندیم.
  4. به احتمال زیاد امروز باران خواهیم داشت. (highly likely= بسیار محتمل، بسیار ممکن)
  5. برخی از کودکان به شدت به بادام زمینی حساس هستند.

 

عبارات و عبارات عامیانه ای وجود دارد که از کلمه “high” استفاده می کنند.

  1. Ever since Rodney won the lottery, he’s been living high. (live high = to have money and spend it on luxury items)
  2. The police pulled the man over because they thought he was high. (high = drunk, stoned, or on drugs)
  3. That’s very high tech. (high technology)
  4. High five! (Slap my hand to celebrate something)
  1. از زمانی که رادنی در لاتاری برنده شد، او زندگی خوبی داشته است. (live high = پول داشتن و خرج کردن آن برای وسایل لوکس)
  2. پلیس مرد را به دلیل اینکه فکر می کرد او در ارتفاع بالا بود، کشید. (high = مست، سنگسار یا مصرف مواد)
  3. این فناوری بسیار بالایی است. (فناوری بالا)
  4. پنج بالا! (برای جشن گرفتن چیزی دستم را بزن)

 

نکته: کلمه high متضاد آن down است.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b