Meaning and usage of ill word
What is definition, meaning and usage of word ill

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Ill به فارسی با مثالهای کاربردی

فردی که هست ill “بیمار” است. کلمات “ill” و “sick” تقریباً به یک معنی هستند.

  1. He feels ill.
  2. If you’re ill, you should just stay home and rest.
  3. An ill patient requires a lot of attention.
  4. I’m feeling kind of ill this morning.
  1. او احساس بیماری می کند.
  2. اگر بیمار هستید، فقط باید در خانه بمانید و استراحت کنید.
  3. یک بیمار بیمار نیاز به توجه زیادی دارد.
  4. امروز صبح حالم بد است

 

کلمه “ill” معانی کمی متفاوت دیگری دارد:.

  1. Harold bears no ill will towards his ex-wife. (He doesn’t hate her or wish bad things happen to her.)
  2. Criminals buried their ill-gotten gains outside in the backyard. (ill-gotten = illegally acquired)
  3. Knowing that the bystanders could have saved that young woman’s life, and they did nothing, makes me feel ill. (makes me feel ill = it disturbs me)
  4. She’s a woman of ill repute. (She has a bad reputation)
  5. Ill-informed voters helped elect a man who wasn’t qualified for the job. (ill-informed = people who receive bad information or who are not well educated)
  1. هارولد نسبت به همسر سابقش بدخواهی نمی کند. (او از او متنفر نیست یا آرزو نمی کند اتفاقات بدی برای او بیفتد.)
  2. جنایتکاران دستاوردهای غیرقانونی خود را بیرون در حیاط خلوت دفن کردند. (ill-gotten = غیرقانونی بدست آمده)
  3. با علم به اینکه اطرافیان می توانستند جان آن زن جوان را نجات دهند و هیچ کاری نکردند، باعث می شود احساس بیماری کنم. (makes me feel ill = مزاحمم می شود)
  4. او یک زن بد آبرو است. (او شهرت بدی دارد)
  5. رای دهندگان ناآگاه به انتخاب مردی کمک کردند که برای این کار واجد شرایط نبود. (ill-informed = افرادی که اطلاعات بدی دریافت می کنند یا تحصیلات کافی ندارند)

 

کلمه illness “بیماری” یک اسم است:

  1. He has a severe illness.
  2. Mary is suffering from a mysterious illness.
  3. Mental illness is a problem that affects millions of people in the U.S.
  4. Illness from the ebola virus is so serious that it can result in death.
  1. او یک بیماری شدید دارد.
  2. مریم از یک بیماری مرموز رنج می برد.
  3. بیماری روانی مشکلی است که میلیون ها نفر را در ایالات متحده تحت تاثیر قرار می دهد.
  4. بیماری ناشی از ویروس ابولا آنقدر جدی است که می تواند منجر به مرگ شود.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b