Meaning and usage of image word
What is definition, meaning and usage of word image

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Image به فارسی با مثالهای کاربردی

یک “image” تصویر است. می تواند واقعی یا خیالی باشد.

  1. What kind of image do you have of what a house looks like?
  2. You can see your image reflected in a window or a mirror.
  3. A film is a rapid series of photographic images projected onto a screen with light.
  4. Digital images are created by a computing device that converts them to visible light.
  5. Images of war and conflict on TV can have a negative impact on children.
  6. When I’m working on my website, I often insert images to help my students improve their vocabulary skills.
  7. You can easily find images of almost anything on the internet.
  8. The images captured on an old digital camera might be blurry. (blurry = a fuzzy picture with poor resolution)
  1. چه تصویری از ظاهر یک خانه دارید؟
  2. می توانید تصویر خود را که در پنجره یا آینه منعکس شده است ببینید.
  3. فیلم مجموعه ای سریع از تصاویر عکاسی است که با نور بر روی صفحه نمایش داده می شود.
  4. تصاویر دیجیتال توسط یک دستگاه محاسباتی ایجاد می شوند که آنها را به نور مرئی تبدیل می کند.
  5. تصاویر جنگ و درگیری در تلویزیون می تواند تأثیر منفی بر کودکان بگذارد.
  6. وقتی روی وب‌سایت خود کار می‌کنم، اغلب تصاویری را وارد می‌کنم تا به دانش‌آموزانم کمک کنم مهارت‌های واژگان خود را بهبود بخشند.
  7. شما به راحتی می توانید تصاویر تقریباً هر چیزی را در اینترنت پیدا کنید.
  8. تصاویر گرفته شده در یک دوربین دیجیتال قدیمی ممکن است تار باشند. (blurry = یک تصویر مبهم با وضوح ضعیف)

 

یک تصویر همچنین می تواند ترکیبی از ظاهر و شهرت یک فرد باشد:

  1. The young real estate agent felt her image could be improved by driving a Mercedes.
  2. Bob’s tough-guy image is softened by his interest in ballet.
  3. The company’s image was damaged as it continued to produce faulty products.
  4. Some politicians are more concerned about their image than about how they are able to help their constituents. (constituent = a person represented by an elected official)
  5. As more women enter the business world, the image of a successful executive is no longer that of a man.
  1. مشاور املاک جوان احساس کرد که می توان با رانندگی مرسدس وجهه او را بهبود بخشید.
  2. وجهه مرد سرسخت باب به دلیل علاقه او به باله کمرنگ شده است.
  3. با ادامه تولید محصولات معیوب، وجهه شرکت آسیب دید.
  4. برخی از سیاستمداران بیشتر نگران تصویر خود هستند تا اینکه چگونه می توانند به رای دهندگان خود کمک کنند. (constituent = شخصی که توسط یک مقام منتخب نمایندگی می شود)
  5. با ورود زنان بیشتری به دنیای تجارت، تصویر یک مدیر موفق دیگر شبیه یک مرد نیست.

نکته: کلمه “imagery” با کلمه “image” مرتبط است.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.