Meaning and usage of invent word
What is definition, meaning and usage of word invent

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Invent به فارسی با مثالهای کاربردی

To invent something برای ایجاد آن است. فردی که اختراع می کند ایده های جدید، محصولات جدید یا راه حل های جدیدی برای مشکلات ارائه می دهد.

  1. Thomas Edison invented the light bulb.
  2. Alexander Graham Bell invented the telephone.
  3. Who invented the automobile?
  4. Inventing things requires a lot of hard work and patience.
  5. We need to invent new methods of creating clean energy.
  6. What are some other things that we need to invent?
  7. Who first invented the wheel?
  1. توماس ادیسون لامپ را اختراع کرد.
  2. الکساندر گراهام بل تلفن را اختراع کرد.
  3. چه کسی ماشین را اختراع کرد؟
  4. اختراع چیزها نیاز به تلاش و صبر زیادی دارد.
  5. ما باید روش های جدیدی برای ایجاد انرژی پاک ابداع کنیم.
  6. چه چیزهای دیگری را باید اختراع کنیم؟
  7. چه کسی اولین بار چرخ را اختراع کرد؟

 

به چیزی که انسان اختراع می کند inventionاختراع” می گویند.

  1. In some cases, many different people contribute to the development of an invention.
  2. New inventions usually make people’s lives easier or they contribute to our enjoyment of life.
  3. Leonardo da Vinci’s work contributed to the invention of many different kinds of machines, including some that could fly.
  4. What kinds of inventions do we need that will help humanity and make the Earth a better place?
  1. در برخی موارد، افراد مختلف زیادی در توسعه یک اختراع سهیم هستند.
  2. اختراعات جدید معمولاً زندگی مردم را آسان تر می کنند یا به لذت بردن ما از زندگی کمک می کنند.
  3. کار لئوناردو داوینچی به اختراع انواع مختلف ماشین‌ها، از جمله برخی که می‌توانستند پرواز کنند، کمک کرد.
  4. به چه نوع اختراعاتی نیاز داریم که به بشریت کمک کند و زمین را به مکانی بهتر تبدیل کند؟

 

به کسی که چیزهایی را اختراع می کند inventorمخترع” می گویند.

  1. George Washington Carver was a famous inventor and scientist who worked in the area of agriculture.
  2. Johannes Gutenberg was the inventor of the printing press.
  3. The world is full of inventors who are working on new ideas and new products.
  1. جورج واشنگتن کارور مخترع و دانشمند معروفی بود که در زمینه کشاورزی کار می کرد.
  2. یوهانس گوتنبرگ مخترع ماشین چاپ بود.
  3. دنیا پر از مخترعانی است که روی ایده های جدید و محصولات جدید کار می کنند.

 

کلمه inventive یک صفت است:

  1. He’s a very inventive student.
  2. Jessica took an inventive approach to solve the problem.
  3. Inventive thinking can help us solve some of our biggest problems.
  1. او دانش آموز بسیار مبتکری است.
  2. جسیکا روشی مبتکرانه برای حل این مشکل در پیش گرفت.
  3. تفکر مبتکر می تواند به ما در حل برخی از بزرگترین مشکلات کمک کند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.