Meaning and usage of jittery word
What is definition, meaning and usage of word jittery

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Jittery به فارسی با مثالهای کاربردی

فردی که jittery “عصبی” هست عصبانی می شود.

  1. Cindy feels a little jittery just before she takes a test.
  2. Elias got jittery during his job interview.
  3. A jittery group of children entered the classroom on the first day of school.
  4. Sara feels jittery around her boss. (She feels nervous whenever he’s nearby.)
  5. Driving on the ice and snow makes Amina feel all jittery.
  1. سیندی درست قبل از اینکه امتحان بدهد، کمی عصبانی می شود.
  2. الیاس در طول مصاحبه شغلی خود عصبانی شد.
  3. گروهی از بچه های پریشان در اولین روز مدرسه وارد کلاس شدند.
  4. سارا در اطراف رئیس خود احساس عصبانیت می کند. (هر وقت او در نزدیکی او باشد احساس عصبی می کند.)
  5. رانندگی روی یخ و برف باعث می‌شود آمنه همه‌جانبه را احساس کند.

 

هنگام استفاده از یک اسم، این کلمه تقریباً همیشه جمع است و معمولاً به حرکت غیرقابل کنترلی اشاره دارد که در آن بدن می لرزد.

  1. He’s got a bad case of the jitters.
  2. Tom got the jitters.
  3. The man who just arrived at the detox center has the jitters following three days without a drink of alcohol.
  1. او یک مورد بد از عصبانیت دارد.
  2. تام دچار عصبانیت شد.
  3. مردی که به تازگی به مرکز سم زدایی رسیده است پس از سه روز بدون نوشیدن الکل دچار عصبانیت می شود.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b