Meaning and usage of mold word
What is definition, meaning and usage of word mold

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Mold به فارسی با مثالهای کاربردی

mold نوعی قارچ است که در مناطقی که رطوبت کافی برای رشد آن وجود دارد رشد می کند. معمولا دیدن mold بد است زیرا تنفس آن یا خوردن آن سالم نیست. mold معمولا سیاه یا سبز است.

  1. Walter’s basement has mold because he has a moisture problem down there. (moisture = water)
  2. If you see mold on bread, you should throw it out.
  3. Mold on the ceiling in your bathroom indicates that your bathroom needs better ventilation.
  4. Mold on some types of cheese is okay. In fact, blue cheese is produced with mold growing on it because some people like the way it tastes.
  1. زیرزمین والتر کپک زده است زیرا او در آنجا مشکل رطوبت دارد. (moisture = آب)
  2. اگر روی نان کپک دیدید باید آن را بیرون بیندازید.
  3. قالب روی سقف حمام نشان می دهد که حمام شما به تهویه بهتری نیاز دارد.
  4. کپک زدن روی برخی از انواع پنیر اشکالی ندارد. در واقع، پنیر آبی با رشد کپک روی آن تولید می‌شود، زیرا برخی از افراد طعم آن را دوست دارند.

 

کلمه “moldy” یک صفت است:

  1. You shouldn’t eat moldy bread.
  2. We had to throw out a chair because it was moldy.
  3. Moldy carpeting should be thrown out.
  1. نان کپک زده نباید بخورید
  2. مجبور شدیم صندلی را بیرون بیاندازیم چون کپک زده بود.
  3. فرش های کپک زده را باید بیرون انداخت.

 

کاربرد دیگر کلمه mold به عنوان اسم چیزی است که مایعی را در خود نگه می دارد که سرد یا سفت می شود و شکل قالب را به خود می گیرد.

  1. A cake mold is used for making cakes.
  2. A jello mold is used for making deserts with jello.
  3. Hot, molten gold or silver is poured into a mold when making jewelry.
  4. Plastic toys and packaging are produced with the use of molds.
  1. برای تهیه کیک از قالب کیک استفاده می شود.
  2. از قالب ژله برای درست کردن صحرا با ژله استفاده می شود.
  3. هنگام ساخت جواهرات، طلا یا نقره داغ و مذاب در قالب ریخته می شود.
  4. اسباب بازی ها و بسته بندی های پلاستیکی با استفاده از قالب تولید می شوند.

 

کلمه “Mold” می تواند یک فعل در هنگام توصیف چیزی باشد که شکل یا ویژگی آن را تغییر می دهد:

  1. A sculptor can mold clay into a sculpture.
  2. Schools mold the minds of their students.
  1. یک مجسمه ساز می تواند خاک رس را به یک مجسمه تبدیل کند.
  2. مدارس ذهن دانش آموزان خود را شکل می دهند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b