Meaning and usage of mouth word
What is definition, meaning and usage of word mouth

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Mouth به فارسی با مثالهای کاربردی

mouth “دهان” قسمتی از صورت است که شامل لب ها، دندان ها، زبان، لثه ها و نواحی داخل دهان می شود. از دهان برای تنفس، غذا خوردن و بیان احساسات استفاده می شود.

  1. People kiss each other on the mouth.
  2. If you don’t breathe through your nose, you breathe through your mouth.
  3. When you’re finished eating, you wipe your mouth off with a napkin.
  4. A dentist tells his patients to open their mouths so that he can take a look at their teeth.
  5. A doctor tells her patients to open their mouths and say “ah.”
  6. A scarf helps protect your mouth during extremely cold weather.
  1. مردم دهان یکدیگر را می بوسند.
  2. اگر از طریق بینی نفس نمی کشید، از طریق دهان نفس می کشید.
  3. وقتی غذا خوردن تمام شد، دهان خود را با دستمال پاک کنید.
  4. یک دندانپزشک به بیماران خود می گوید که دهان خود را باز کنند تا بتواند به دندان های آنها نگاه کند.
  5. دکتری به بیمارانش می گوید که دهانشان را باز کنند و بگویند «آه».
  6. روسری به محافظت از دهان در هوای بسیار سرد کمک می کند.

 

کلمه “mouth” همچنین می تواند به عنوان منطقه ای از یک رودخانه یا یک غار که به عنوان ورودی یا خروجی عمل می کند استفاده شود.

  1. The mouth of the Mississippi River is in Louisiana where the water spills into the Gulf of Mexico.
  2. The mouth of the Mark Twain Cave in Hannibal, Missouri is very famous.
  1. دهانه رودخانه می سی سی پی در لوئیزیانا است که در آن آب به خلیج مکزیک می ریزد.
  2. دهانه غار مارک تواین در هانیبال، میسوری بسیار معروف است.

 

عبارات زیادی وجود دارد که شامل کلمه “mouth” می شود.

  1. Keep your mouth shut. (Don’t say anything about this subject.)
  2. Dorothy’s got a big mouth. (big mouth = unable to keep secrets)
  3. She’s really got a mouth on her. (She talks in a way that might be disrespectful or rude.)
  4. David mouthed off at the teacher. (mouth off = to talk back to in a distrustful manner)
  5. Sarah has a dirty mouth. (dirty mouth = a person who uses bad language.)
  6. Sarah’s mother washed her mouth out with soap because she used foul language.
  7. You’re putting words in my mouth. (You claim that I said something which I didn’t say.)
  8. Stop putting words in my mouth.
  9. Kids mouth the words to songs that they don’t know. (mouth the words = move the mouth without making any sound)
  10. A person with many children has a lot of mouths to feed.
  1. دهان خود را بسته نگه دارید. (در مورد این موضوع چیزی نگو.)
  2. دوروتی دهان بزرگی دارد. (big mouth = ناتوان از حفظ اسرار)
  3. او واقعاً دهانش را گرفته است. (او طوری صحبت می کند که ممکن است بی احترامی یا بی ادبانه باشد.)
  4. دیوید به معلم زبان زد. Mouth off = با بی اعتمادی صحبت کردن)
  5. سارا دهن کثیفی داره (dirty mouth = شخصی که بد زبانی می کند.)
  6. مادر سارا دهانش را با صابون شست زیرا از الفاظ ناپسند استفاده می کرد.
  7. شما کلمات را در دهان من می گذارید. (شما ادعا می کنید که من چیزی گفتم که نگفتم.)
  8. دست از قرار دادن کلمات در دهان من بردارید.
  9. بچه ها کلماتی را در آهنگ هایی که نمی دانند به زبان می آورند. ( mouth the words = حرکت دادن دهان بدون هیچ صدایی)
  10. فردی که بچه های زیادی دارد دهان زیادی برای تغذیه دارد.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b