بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Nail به فارسی با مثالهای کاربردی
nail “ناخن” قطعه سخت افزاری است که در ساخت اجسام بزرگ یا کوچک استفاده می شود. معمولاً برای اینکه میخ را به چیزی بکوبید به چکش نیاز دارید.
- John needed a hammer and some nails to fix his garage door.
- Nails joined the 2x4s together as the house was built.
- I used a nail to hang a picture on the wall.
- جان برای تعمیر درب گاراژش به یک چکش و چند میخ نیاز داشت.
- هنگام ساخت خانه، نایلز 2×4 را به هم متصل کرد.
- من از یک میخ برای آویزان کردن عکس به دیوار استفاده کردم.
کلمه “nail” اغلب به عنوان یک فعل استفاده می شود:
- The carpenters are nailing together a frame for a wall.
- It took them just about an hour to nail this together.
- Wallboard will be nailed to the frame.
- نجارها قاب دیواری را به هم میخکوب می کنند.
- آنها فقط یک ساعت طول کشید تا این را به هم بچسبانند.
- تخته دیواری به قاب میخ می شود.
عبارات زیادی وجود دارد که از کلمه “nail” استفاده می کنند.
- The police finally nailed the guy who was breaking into the houses on our street. (nail = catch a criminal)
- He got nailed by the police. (He was caught.)
- I’m going to get nailed to the cross if I arrive late. (nailed to the cross = to incite anger or punishment)
- The owner of the company nailed him down on some specific proposals. (nail one down on = identify a belief or an opinion.)
- Maria is trying to nail down a few new customers this week. (nail down = secure; get)
- Tom nailed all the questions he was asked during the interview. (nail = answer correctly)
- Nailed it! (I got the right answer / I did something well.)
- پلیس بالاخره مردی را که در حال نفوذ به خانه های خیابان ما بود، میخکوب کرد. (nail = گرفتن یک جنایتکار)
- او توسط پلیس میخکوب شد. (او دستگیر شد.)
- اگر دیر برسم به صلیب میخکوب می شوم. (nailed to the cross = برای تحریک خشم یا مجازات)
- مالک شرکت او را بر روی برخی از پیشنهادات خاص میخکوب کرد. (nail one down on = شناسایی یک عقیده یا عقیده.)
- ماریا در تلاش است تا چند مشتری جدید را در این هفته جذب کند. (nail down = ایمن؛ بدست آوردن)
- تام تمام سوالاتی را که در طول مصاحبه از او پرسیده شده بود، حل کرد. (nail = پاسخ صحیح)
- میخکوب شد! (پاسخ درست را دریافت کردم / کاری را به خوبی انجام دادم.)
شما همچنین می توانید از کلمه “nail” برای توصیف fingernails “ناخن انگشت” استفاده کنید.
- She paints her nails with pink polish.
- Nguyen does nails for a living. She’s a manicurist.
- It’s not polite to cut your nails in public.
- او ناخن هایش را با لاک صورتی رنگ می کند.
- نگوین برای امرار معاش ناخن کار می کند. او یک مانیکوریست است
- کوتاه کردن ناخن های خود در ملاء عام مودبانه نیست.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.