Meaning and usage of neighbor word
What is definition, meaning and usage of word neighbor

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Neighbor به فارسی با مثالهای کاربردی

شخصی که در نزدیکی یا همسایگی زندگی می کند، یک neighbor “همسایه” است.

  1. Our next door neighbors are very nice people.
  2. Bob borrowed a lawn mower from his neighbor and returned it when he was finished using it.
  3. Vince and Olivia sent over a plate of cookies to welcome their new neighbors.
  4. The neighbors who live a few doors down are having a party this weekend.
  1. همسایه های همسایه ما مردم بسیار خوبی هستند.
  2. باب یک ماشین چمن زنی از همسایه اش قرض گرفت و پس از پایان استفاده از آن، آن را پس داد.
  3. وینس و اولیویا برای خوش آمدگویی به همسایگان جدیدشان یک بشقاب کلوچه فرستادند.
  4. همسایه هایی که چند در پایین تر زندگی می کنند، این آخر هفته مهمانی می گیرند.

 

کلمه neighborhood “محله” مکانی است که مردم در آن زندگی می کنند.

  1. Vy and Nguyen are looking for a nice neighborhood to move into.
  2. The neighborhood they live in now is kind of dangerous.
  3. We have a lot of children in our neighborhood.
  4. Daniel’s neighborhood is becoming a little too expensive, so he’s moving.
  1. وی و نگوین به دنبال یک محله خوب برای نقل مکان هستند.
  2. محله ای که الان در آن زندگی می کنند به نوعی خطرناک است.
  3. ما در همسایگی خود بچه های زیادی داریم.
  4. محله دانیل کمی بیش از حد گران می شود، بنابراین او نقل مکان می کند.

 

کلمه neighborly “همسایه” صفتی است که اعمال مهربانانه یک همسایه را توصیف می کند.

  1. That’s very neighborly of you. Thank-you.
  2. The woman across the street sent over some flowers from her garden. That was very neighborly.
  3. Don Wilson isn’t taking care of his house or his yard. That’s not very neighborly.
  1. این خیلی همسایه شماست متشکرم.
  2. زن آن طرف خیابان چند گل از باغش فرستاد. خیلی همسایه بود
  3. دون ویلسون از خانه یا حیاط خود مراقبت نمی کند. این خیلی همسایه نیست

 

کلمه “neighboring” نیز صفتی است که به معنای نزدیک است.

  1. A neighboring county experienced severe thunderstorms last night.
  2. Countries neighboring Syria are nervous about the civil war in that country spilling over its borders.
  3. A big fire required extra help from neighboring towns.
  1. یک شهرستان همجوار دیشب با رعد و برق شدید مواجه شد.
  2. کشورهای همسایه سوریه از سرایت جنگ داخلی در آن کشور به مرزهای آن نگران هستند.
  3. یک آتش سوزی بزرگ به کمک بیشتری از شهرهای همسایه نیاز داشت.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.