Meaning and usage of nervous word
What is definition, meaning and usage of word nervous

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Nervous به فارسی با مثالهای کاربردی

To be nervous احساس نگرانی، نگرانی، ترس یا اضطراب است.

  1. It’s natural to feel nervous.
  2. Bill feels nervous about taking this test.
  3. Sophia says she’s nervous about getting married.
  4. Drivers might feel nervous when driving on snow and ice.
  5. I feel nervous for my son who’s getting his wisdom teeth pulled today.
  1. طبیعی است که عصبی شوید.
  2. بیل از شرکت در این آزمون عصبی است.
  3. سوفیا می گوید که از ازدواج عصبی است.
  4. رانندگان ممکن است هنگام رانندگی روی برف و یخ احساس عصبی کنند.
  5. من برای پسرم که امروز دندان عقلش را می کشد، عصبی هستم.

 

شکل قید این کلمه nervously “عصبی” است.

  1. The speaker nervously addressed the audience.
  2. The parents nervously waited for their daughter to return home.
  3. The little boy approached the edge of the pool nervously before diving in.
  1. سخنران با عصبانیت حضار را خطاب قرار داد.
  2. والدین با نگرانی منتظر بودند تا دخترشان به خانه برگردد.
  3. پسر کوچولو قبل از شیرجه زدن با عصبانیت به لبه استخر نزدیک شد.

 

شکل اسمی این کلمه nervousness «عصبیت» است.

  1. Some students experienced a bit of nervousness as they were taking the test.
  2. His nervousness was evident by the amount of sweating pouring off of his brow.
  3. The young teacher quickly got over her nervousness after the start of the school year.
  1. برخی از دانش‌آموزان هنگام شرکت در آزمون، کمی عصبی بودند.
  2. عصبی بودن او از میزان عرق ریختن از پیشانی اش مشخص بود.
  3. معلم جوان پس از شروع سال تحصیلی به سرعت بر اضطراب خود غلبه کرد.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b