بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Normal به فارسی با مثالهای کاربردی
کلمه normal “عادی” شبیه کلماتی مانند average, typical, usual, routine, and regular است.
- Mary leads a normal life. She has a husband and two kids.
- Matt works normal hours now. He used to work at night, but now he works from 9 to 5.
- It was a normal day until a tornado suddenly appeared and destroyed the town.
- We’re lucky to have normal neighbors. Having crazy neighbors is not pleasant.
- That kind of behavior is not normal. What’s wrong with him?
- The weather lately has been a little below normal for this time of year. In this part of the country, March should be cold, but we still have two feet of
- مریم یک زندگی عادی دارد. او یک شوهر و دو فرزند دارد.
- مت در حال حاضر ساعات عادی کار می کند. او قبلا شب کار می کرد اما الان از 9 تا 5 کار می کند.
- یک روز عادی بود تا اینکه ناگهان یک گردباد ظاهر شد و شهر را ویران کرد.
- ما خوش شانس هستیم که همسایگان عادی داریم. داشتن همسایه های دیوانه خوشایند نیست.
- چنین رفتاری طبیعی نیست. چه بلایی سرش آمده؟
- هوا اخیراً برای این فصل از سال کمی کمتر از حد نرمال بوده است. در این نقطه از کشور، اسفند باید سرد باشد، اما هنوز دو فوتی برف روی زمین داریم و دمای هوا تک رقمی بالای صفر است.
شکل قید این کلمه normally “به طور معمول” است.
- Bob normally leaves the house every morning at 7:30 a.m.
- The trains into the city normally arrive right on time.
- When Sally visits her sister in Dallas, she normally flies. This time, however, she’s going to drive.
- باب به طور معمول هر روز صبح ساعت 7:30 صبح از خانه خارج می شود.
- قطارهای داخل شهر معمولاً به موقع می‌رسند.
- وقتی سالی به دیدار خواهرش در دالاس می‌رود، معمولاً پرواز می‌کند. اما این بار او قصد رانندگی دارد.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.
fr-article-ad-3b