Meaning and usage of on word
What is definition, meaning and usage of word on

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه On به فارسی با مثالهای کاربردی

    1. He has a laptop computer on his desk. His feet are also on his desk.
    2. My friend Pedro lives in an apartment on this street.
    3. She has a ring on her finger.
    4. He has a hat on his head. He also has some sunglasses on his face.
    5. He’s not going to be on time.
    6. She’s riding on a skateboard.
    7. He’s riding on his father’s shoulders.
    8. The news is on TV. She’s reporting about a house that is on fire .
    9. These children are running on the beach.
    10.  He spilled ketchup on his tie. There will be stain on his shirt and on his tie if he doesn’t clean them.
  1. او یک کامپیوتر لپ تاپ روی میزش دارد. پاهایش هم روی میزش است.
  2. دوست من پدرو در آپارتمانی در این خیابان زندگی می کند.
  3. او یک حلقه در انگشت خود دارد.
  4. سرش کلاه است. چند عینک آفتابی هم روی صورتش دارد.
  5. او قرار نیست به موقع حاضر شود.
  6. او سوار بر اسکیت بورد است.
  7. او بر شانه های پدرش سوار است.
  8. اخبار در تلویزیون است. او در مورد خانه ای که در آتش است گزارش می دهد.
  9. این بچه ها در حال دویدن در ساحل هستند.
  10.  روی کراواتش سس کچاپ ریخت. اگر آنها را تمیز نکند، روی پیراهن و کراواتش لکه می ماند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.