Meaning and usage of patch word
What is definition, meaning and usage of word patch

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Patch به فارسی با مثالهای کاربردی

الف patch یک منطقه کوچک یا یک پوشش است.

  1. Strawberries are grown in a patch. These strawberries are in a strawberry patch.
  2. These pumpkins are in a pumpkin patch.
  3. Cabbages grow in a cabbage patch.
  4. Cabbage patch dolls were popular in the 1980s.
  5. A shoulder patch is worn on a uniform to signify membership in an organization.
  6. Blue jeans might have patches for the purpose of decoration or repair.
  7. An eye patch covers a damaged eye or an eye that needs protection.
  8. A dog or a cat with a dark area over one eye is said to have a patch.
  9. She has a black patch over one eye.
  10. When a section of a road needs a repair, it’s patched. This is a concrete patch.
  1. توت فرنگی به صورت تکه ای رشد می کند. این توت فرنگی ها در یک تکه توت فرنگی هستند.
  2. این کدو تنبل در یک تکه کدو حلوایی هستند.
  3. کلم ها در یک تکه کلم رشد می کنند.
  4. عروسک های پچ کلم در دهه 1980 محبوب بودند.
  5. یک وصله شانه بر روی لباس به نشانه عضویت در یک سازمان پوشیده می شود.
  6. شلوار جین آبی ممکن است دارای تکه هایی برای تزئین یا تعمیر باشد.
  7. چسب چشمی چشم آسیب دیده یا چشمی که نیاز به محافظت دارد را می پوشاند.
  8. سگ یا گربه ای که ناحیه تیره روی یک چشم دارد، پچ دارد.
  9. او یک لکه سیاه روی یک چشم دارد.
  10. وقتی قسمتی از جاده نیاز به تعمیر دارد، وصله می شود. این یک تکه بتنی است.

 

کلمه “patch” را می توان به عنوان یک فعل استفاده کرد.

ساده گذشته فعل ماضی
patch

وصله کردن

patched

وصله شد

patched

وصله شده

  1. They patched the road.
  2. The road was patched with concrete.
  3. She patched the knees on her pants.
  4. I patched the holes on the siding of my house where birds were pecking at it.
  5. Edgar and Rhonda had a hard time getting along with each other, but then they patched things up and now everything is fine. (To patch things up is an expression which means to repair a damaged relationship.)
  6. They patched up their differences.
  1. جاده را وصله کردند.
  2. جاده با بتون وصله شده بود.
  3. زانوها را روی شلوارش چسباند.
  4. سوراخ‌های کنار خانه‌ام را که پرندگان به آن نوک می‌زدند وصله کردم.
  5. ادگار و روندا به سختی با یکدیگر کنار می آمدند، اما بعد همه چیز را وصله کردند و حالا همه چیز خوب است. (To patch things up عبارتی است که به معنای ترمیم یک رابطه آسیب دیده است.)
  6. آنها اختلافات خود را اصلاح کردند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.