بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Point به فارسی با مثالهای کاربردی
کلمه “point” نشان دهنده اهمیت چیزی است یا نشان می دهد که چیزی در کجا قرار دارد.
- Witnesses to an accident pointed out to rescue workers the location where a car entered the water.
- I’m looking for the nearest bank. Can you point me in the right direction?
- A young woman pointed us towards an area of the city where food trucks are parked and selling food.
- The store employee pointed out the differences between two wide-screen TVs.
- Street signs point visitors to areas of interest within a city.
- Highway signs point towards exits and other highways.
- A compass points north.
- شاهدان حادثه برای امدادرسانی به محل ورود خودرو به آب اشاره کردند.
- من دنبال نزدیکترین بانک هستم آیا می توانید به من در جهت درست اشاره کنید؟
- زن جوانی ما را به سمت منطقه ای از شهر که ماشین های حمل مواد غذایی پارک کرده اند و مواد غذایی می فروشند اشاره کرد.
- کارمند فروشگاه به تفاوت دو تلویزیون با صفحه نمایش عریض اشاره کرد.
- تابلوهای خیابان بازدیدکنندگان را به مناطق مورد علاقه در یک شهر راهنمایی می کنند.
- تابلوهای بزرگراه به سمت خروجی ها و دیگر بزرگراه ها اشاره می کنند.
- قطب نما به سمت شمال است.
به عنوان یک اسم، کلمه “point” ممکن است به چند چیز مختلف اشاره داشته باشد. در این اولین مجموعه از مثال ها، point یک ایده است:
- The woman at the meeting made a good point about the usefulness of an agenda.
- The film we saw last night made a point of showing the audience the horrors of war.
- I see your point. (I understand your idea.)
- زن حاضر در جلسه به نکته خوبی در مورد مفید بودن یک دستور کار اشاره کرد.
- فیلمی که دیشب دیدیم باعث شد تا وحشتهای جنگ را به تماشاگران نشان دهد.
- من منظور شما را می بینم. (من ایده شما را درک می کنم.)
point همچنین می تواند دلیل باشد:
- The point of the project is to provide safe housing to people who are homeless.
- There’s no point in wasting money on cheap food with low nutritional value.
- What’s the point of doing this?
- هدف این پروژه تامین مسکن ایمن برای افراد بی خانمان است.
- هدر دادن پول برای غذای ارزان با ارزش غذایی پایین هیچ فایده ای ندارد.
- فایده انجام این کار چیست؟
point همچنین یک جسم تیز یا انتهای باریک چیزی است:
- An arrow has a sharp point.
- It has a pointy end. (The word “pointy” is an adjective.)
- Many knives have a sharp point at the end of the blade.
- We like to go fishing from a small piece of land that forms a point in the lake.
- فلش نوک تیز دارد.
- انتهایی نوک تیز دارد. (کلمه “pointy” یک صفت است.)
- بسیاری از چاقوها دارای نوک تیز در انتهای تیغه هستند.
- ما دوست داریم از یک قطعه زمین کوچک که یک نقطه در دریاچه را تشکیل می دهد به ماهیگیری برویم.
یک point همچنین می تواند زمان یا مکان باشد.
- There’s a point at which we can no longer borrow money. We’ll have to stop.
- The travelers suddenly realized that they had reached the point of no return and were unable to go back.
- George and Theresa’s marriage moved past the breaking point, so they divorced.
- نقطه ای وجود دارد که در آن دیگر نمی توانیم پول قرض کنیم. ما باید متوقف شویم.
- مسافران ناگهان متوجه شدند که به نقطه بی بازگشتی رسیده اند و قادر به بازگشت نیستند.
- ازدواج جورج و ترزا از نقطه عطف گذشت، بنابراین آنها طلاق گرفتند.
علامت تعجب یک جمله را با تاکید به پایان می رساند.
- I win!
- Harold got a new job!
- Stop doing that!
- Get off of my lawn!
- من برنده ام!
- هارولد شغل جدیدی پیدا کرد!
- دست از این کار بردارید!
- از چمن من پیاده شو!
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.