Meaning and usage of puzzle word
What is definition, meaning and usage of word puzzle

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Puzzle به فارسی با مثالهای کاربردی

puzzle نوعی بازی یا چالش ذهنی است. بسیاری از معماها شامل کنار هم قرار دادن قطعاتی از اطلاعات به منظور یافتن راه حل یا حل یک معما است.

  1. Children and adults enjoy jigsaw puzzles.
  2. We put together a 1000-piece jigsaw puzzle.
  3. It’s fun to work on crossword puzzles found in newspapers.
  4. It took me all day to finish the crossword puzzle in the New York Times.
  5. The police couldn’t figure out how the art thieves were able to enter the museum. It was a real puzzle.
  6. The police solved the crime once they found the missing piece of the puzzle.
  7. One of our coworkers is kind of a puzzle. No one knows anything about where he lives or what he does after work.
  1. کودکان و بزرگسالان از پازل لذت می برند.
  2. یک پازل 1000 تکه ای را کنار هم گذاشتیم.
  3. کار بر روی جدول کلمات متقاطع موجود در روزنامه ها سرگرم کننده است.
  4. تمام روز طول کشید تا جدول کلمات متقاطع را تمام کنم نیویورک تایمز.
  5. پلیس نتوانست بفهمد که چگونه دزدان آثار هنری توانستند وارد موزه شوند. این یک پازل واقعی بود.
  6. پلیس با یافتن قطعه گم شده پازل، جنایت را حل کرد.
  7. یکی از همکاران ما نوعی پازل است. هیچ کس چیزی در مورد محل زندگی و کارهایی که بعد از کار انجام می دهد نمی داند.

 

می توانید از “puzzle” به عنوان فعل استفاده کنید:

  1. The disappearance of the airplane over the ocean puzzled investigators.
  2. To tie shoelaces on shoes can puzzle a toddler.
  3. The origins of the universe puzzle the imagination.
  1. ناپدید شدن هواپیما بر فراز اقیانوس، محققان را متحیر کرد.
  2. بستن بند کفش روی کفش می تواند کودک نوپا را متحیر کند.
  3. خاستگاه جهان تخیل را متحیر می کند.

 

کلمات “puzzled” و puzzling “گیج کننده” صفت هستند:

  1. When Laura received her order she had a puzzled look on her face because the order was wrong.
  2. The puzzled expression on the young man’s face showed that he did not know how to use the ticket kiosk at the airport.
  3. You look puzzled. Do you have a question?
  4. An ostrich is a puzzling creature whose behavior and appearance are unusual compared to other types of birds.
  5. This situation is very puzzling.
  1. هنگامی که لورا سفارش خود را دریافت کرد، چهره اش گیج شده بود زیرا دستور اشتباه بود.
  2. حالت متحیر صورت مرد جوان نشان می داد که او نمی داند چگونه از کیوسک بلیط فرودگاه استفاده کند.
  3. گیج به نظر میرسی سوالی دارید؟
  4. شترمرغ موجودی گیج کننده است که رفتار و ظاهر آن در مقایسه با انواع دیگر پرندگان غیرعادی است.
  5. این وضعیت بسیار گیج کننده است.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b