Meaning and usage of queasy word
What is definition, meaning and usage of word queasy

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Queasy به فارسی با مثالهای کاربردی

از صفت «queasy» زمانی استفاده می‌شود که فردی احساس بیماری، سرگیجه یا آمادگی برای استفراغ کردن کند.

  1. Vanessa says she’s feeling queasy.
  2. After eating all that pizza and beer, Tom’s stomach is a little queasy.
  3. He’s got a queasy feeling in his stomach.
  4. Riding on the Tilt O’Whirl at the amusement park made me queasy.
  5. A bumpy flight over the Atlantic Ocean left Yolanda with some queasiness. (The word “queasiness” is a noun.)
  6. His stomach is queasy. He might have the flu.
  1. ونسا می گوید که احساس ناراحتی می کند.
  2. بعد از خوردن آن همه پیتزا و آبجو، معده تام کمی بی حال است.
  3. او در شکمش احساس ناخوشایندی دارد.
  4. سوار شدن بر روی تیلت اوویرل در شهربازی من را ناراحت کرد.
  5. یک پرواز پر از دست انداز بر فراز اقیانوس اطلس، یولاندا را با اندوهی همراه کرد. (کلمه queasy یک اسم است.)
  6. معده اش خفه شده او ممکن است آنفولانزا داشته باشد.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.