Meaning and usage of relative word
What is definition, meaning and usage of word relative

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Relative به فارسی با مثالهای کاربردی

وقتی کسی یا چیزی به چیز دیگری مربوط می شود، می گوییم که relative هست. این کلمه اغلب برای افرادی استفاده می شود که از طریق ازدواج و روابط خانوادگی پیوند مشترکی دارند.

  1. Do you have any relatives who live nearby?
  2. If you need any help, you might be able to count on your relatives for support.
  3. Relatives from across the country came to pay their respects at my grandmother’s funeral.
  4. Steven’s relatives are coming over for dinner on Saturday night.
  5. We’re having our relatives over later today. (have over = receive visitors)
  6. It’s fun to get together with relatives.
  1. آیا بستگانی دارید که در این نزدیکی زندگی می کنند؟
  2. اگر به کمک نیاز دارید، ممکن است بتوانید برای حمایت روی بستگان خود حساب کنید.
  3. اقوام از سراسر کشور برای ادای احترام در مراسم خاکسپاری مادربزرگم آمده بودند.
  4. بستگان استیون برای شام شنبه شب می آیند.
  5. ما اقوام خود را بعداً امروز ملاقات می کنیم. (بیشتر داشتن = دریافت بازدید کننده)
  6. دور هم بودن با اقوام لذت بخش است.

 

کلمه “relative” همچنین می تواند به عنوان یک صفت در هنگام مقایسه با موقعیت دیگر استفاده شود.

  1. The point that he’s trying to make is relative to the argument. (The word “relevant” is similar in this kind of a sentence.)
  2. Some people argue that a full understanding of morality is relative to a particular circumstance. (This idea also goes by “moral relativism.”)
  3. The teacher taught the class about relative clauses today. (A relative clause is necessary and descriptive of another part of a sentence.)
  1. نکته‌ای که او می‌خواهد بیان کند مربوط به بحث است. (کلمه relevant در این نوع جمله مشابه است.)
  2. برخی افراد استدلال می کنند که درک کامل اخلاق نسبت به یک شرایط خاص است. (این ایده همچنین با «نسبی‌گرایی اخلاقی» همراه است.)
  3. معلم امروز در مورد بندهای نسبی به کلاس درس داد. (یک بند نسبی لازم است و توصیف کننده قسمت دیگری از جمله است.)

 

کلمه relatively “نسبتا” قیدی است که هنگام مقایسه از آن استفاده می کنیم:

  1. The movie was relatively short. (This is in comparison to other movies.)
  2. The test was relatively easy. (This is in comparison to other tests.)
  3. Compared to some of the other candidates running for office, Jeff Johnson is relatively smart. (This statement could sound like an insult to all who are mentioned.)
  1. فیلم نسبتا کوتاه بود. (این در مقایسه با فیلم های دیگر است.)
  2. آزمون نسبتا آسان بود. (این در مقایسه با تست های دیگر است.)
  3. جف جانسون در مقایسه با برخی دیگر از کاندیداهای نامزد انتخابات نسبتاً باهوش است. (این بیانیه می تواند توهین آمیز به همه کسانی باشد که ذکر شده است.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b