Meaning and usage of shame word
What is definition, meaning and usage of word shame

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Shame به فارسی با مثالهای کاربردی

To feel shame احساس خجالت در مورد رفتار، یا احساس بد در مورد یک موقعیت شخصی است.

  1. The shame that Roy feels about his behavior was revealed by his blushing cheeks.
  2. Todd brought shame upon his family when he went to jail for selling drugs.
  3. The lawyer shamed the defendant into admitting his guilt before a packed courtroom.
  4. A person who is incapable of feeling shame does not have much of a conscience.
  5. It’s a shame to waste food.
  6. It’s a shame when the world turns its back on people in need.
  1. شرمی که روی از رفتارش احساس می‌کند، با گونه‌های سرخ‌شده‌اش آشکار شد.
  2. تاد وقتی به خاطر فروش مواد مخدر به زندان رفت خانواده اش را شرمسار کرد.
  3. وکیل متهم را شرمسار کرد تا در مقابل یک سالن مملو از دادگاه به گناه خود بپذیرد.
  4. کسی که قادر به احساس شرم نیست، وجدان زیادی ندارد.
  5. هدر دادن غذا شرم آور است.
  6. شرم آور است وقتی دنیا به افراد نیازمند پشت می کند.

 

کلمه “shame” را می توان به عنوان یک فعل نیز استفاده کرد. شرمساری به معنای علنی کردن رفتار آن شخص است.

ساده گذشته فعل ماضی
shame

شرمنده کردن

shamed

شرمنده کرد

shamed

شرمنده

  1. Miss Johnson shamed a male student by calling out his inappropriate behavior towards a female student.
  2. He was shamed by the teacher. (This sentence is in the passive voice.)
  3. Phyllis felt fat-shamed by someone who commented on how much food she eats.
  4. Some people take to Twitter in order to shame others publicly.
  1. خانم جانسون یک دانش آموز پسر را با بیان رفتار نامناسب او نسبت به یک دانش آموز دختر شرمنده کرد.
  2. از معلم شرمنده شد. (این جمله با صدای مفعول است.)
  3. فیلیس از کسی که در مورد مقدار غذایی که می خورد اظهار نظر کرد، احساس شرمندگی کرد.
  4. برخی از افراد به منظور شرمساری عمومی دیگران به توییتر وارد می شوند.

 

کلمه “ashamed” صفتی است که برای توصیف احساس یک شخص استفاده می شود.

  1. The teacher told Joe that he should feel ashamed of himself for his behavior.
  2. Joe feels ashamed of himself.
  3. He’s ashamed of what he has done.
  1. معلم به جو گفت که باید به خاطر رفتارش از خودش خجالت بکشد.
  2. جو از خودش خجالت می کشد.
  3. او از کاری که انجام داده است شرمنده است.

 

کلمه shameful “شرم آور” نیز صفتی است که برای توصیف یک موقعیت استفاده می شود:

  1. It’s shameful that so little attention is given to the needs of the poor.
  2. The demonstration by the white supremacists was a shameful display of hatred and racism.
  3. The leaders of the city are shamefully ignorant of the problems created by a local factory. (The word “shamefully” is an adverb.)
  1. شرم آور است که توجه کمی به نیازهای فقرا می شود.
  2. تظاهرات برتری طلبان سفیدپوست نمایش شرم آور نفرت و نژادپرستی بود.
  3. رهبران شهر به طرز شرم آور از مشکلات ایجاد شده توسط یک کارخانه محلی بی اطلاع هستند. (کلمه shamefully “شرم آور” یک قید است.)

 

عبارات رایجی وجود دارد که از کلمه “shame” استفاده می کنند.

  1. That’s a shame. (That’s too bad. I feel sorry for that person or the situation)
  2. What a shame! (That’s a terrible situation and a big loss.)
  3. Shame on you! (Your behavior was bad.)
  4. Fool me once, shame on you. Fool me twice, shame on me. (I should have learned not to trust you after the first time you tricked me.)
  1. این شرم آور است (این خیلی بد است. من برای آن شخص یا موقعیت متاسفم)
  2. چه شرم آور! (این یک وضعیت وحشتناک و یک ضرر بزرگ است.)
  3. خجالت بکش! (رفتار شما بد بود.)
  4. یک بار مرا گول بزن، شرمنده. دوبار مرا گول بزن، شرمنده. (باید یاد می گرفتم بعد از اولین باری که مرا فریب دادی به تو اعتماد نکنم.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.