Meaning and usage of spill word
What is definition, meaning and usage of word spill

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Spill به فارسی با مثالهای کاربردی

وقتی چیزی spill “می ریزد”، به زمین می افتد. چیزی وجود دارد که از یک ظرف می آید، معمولاً یک مایع، و معمولاً روی زمین، مبلمان، خیابان یا یک فرد به هم می ریزد.

  1. Michelle spilled water on herself.
  2. When Peter tripped on a piece of carpet, he spilled the drink he was carrying.
  3. Someone spilled coffee all over the floor.
  4. Try not to spill!
  5. Don’t spill that!
  6. Diane spilled some wine on the table.
  7. An oil tanker spilled oil in the Gulf of Mexico, and it left a big mess.
  8. A truck tipped over and spilled milk on the highway.
  1. میشل روی خودش آب ریخت.
  2. وقتی پیتر روی یک تکه فرش زمین خورد، نوشیدنی را که حمل می کرد ریخت.
  3. یک نفر قهوه را روی زمین ریخت.
  4. سعی کنید نریزید!
  5. آن را نریزید!
  6. دایان مقداری شراب روی میز ریخت.
  7. یک تانکر نفت در خلیج مکزیک نفت ریخت و آشفتگی بزرگی بر جای گذاشت.
  8. یک کامیون واژگون شد و شیر در بزرگراه ریخت.

 

کلمه “spill” را می توان به عنوان یک اسم استفاده کرد:

  1. Workers were sent to the area of the spill to clean it up as quickly as possible.
  2. Oil spills are damaging the environment.
  3. You need a bucket of water and a mop to clean up a small spill.
  1. کارگران برای پاکسازی هرچه سریعتر به محل نشت نفت اعزام شدند.
  2. نشت نفت به محیط زیست آسیب می رساند.
  3. برای تمیز کردن نشت کوچک به یک سطل آب و یک دستشویی نیاز دارید.

 

شما همچنین می توانید از “spill” به عنوان یک صفت استفاده کنید:

  1. Someone has to clean up all of the garbage that spilled onto the highway.
  2. Spilled paint must be cleaned up quickly before it dries.
  3. At many gas stations there’s the smell of spilled gasoline.
  1. یک نفر باید همه زباله هایی را که به بزرگراه ریخته اند تمیز کند.
  2. رنگ ریخته شده باید به سرعت قبل از خشک شدن تمیز شود.
  3. در بسیاری از پمپ بنزین ها بوی بنزین ریخته شده است.

 

چند عبارت وجود دارد که شامل کلمه “spill” می شود.

  1. Thomas spilled the beans and ruined the surprise party. (spill the beans = reveal a secret or a fact)
  2. A suspect for the crime spilled his guts to the police. (spill one’s guts = confess)
  3. Too much blood was spilled in a meaningless conflict. (blood spilled = death or injury)
  4. There’s no use in crying over spilled milk. (spilled milk = a small mistake)
  5. Much ink has been spilled in reporting on the President’s errors. (ink spilled = writing)
  6. The skier took a spill and broke her leg. (take a spill = to fall and become injured)
  1. توماس لوبیاها را ریخت و جشن غافلگیری را خراب کرد. (spill the beans = افشای یک راز یا واقعیت)
  2. مظنون این جنایت جرات خود را به پلیس ریخت. (spill one’s guts = اعتراف)
  3. در یک درگیری بی معنی خون زیادی ریخته شد. (blood spilled = مرگ یا جراحت)
  4. گریه کردن روی شیر ریخته شده فایده ای ندارد. (spilled milk = یک اشتباه کوچک)
  5. جوهر زیادی در گزارش اشتباهات رئیس جمهور ریخته شده است. (ink spilled = نوشته)
  6. اسکی باز ریخت و پایش شکست. (take a spill = افتادن و مجروح شدن)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b