Meaning and usage of stack word
What is definition, meaning and usage of word stack

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Stack به فارسی با مثالهای کاربردی

  1. These coins are stacked. There are several stacks of coins. Someone stacked the coins.
  1. این سکه ها روی هم چیده می شوند. چندین پشته سکه وجود دارد. یک نفر سکه ها را روی هم گذاشت.

وقتی چیزها به صورت عمودی چیده می شوند، می توانید بگویید که stack ” انباشته شده” هستند.

 

در این جملات، “stack” یک فعل است:

  1. The teacher stacked the books on a table.
  2. Please stack the dishes in the cabinet.
  3. A person who works in a warehouse organizes and stacks boxes.
  1. معلم کتاب ها را روی میز چید.
  2. لطفا ظروف را در کابینت بچینید.
  3. شخصی که در یک انبار کار می کند جعبه ها را سازماندهی و روی هم می چیند.

 

در این جملات، “stack” یک اسم است:

  1. There are several stacks of books on the tables.
  2. Put the dishes in a stack.
  3. He moved a stack of boxes with a forklift.
  1. چند دسته کتاب روی میزها وجود دارد.
  2. ظروف را در یک پشته قرار دهید.
  3. او دسته ای از جعبه ها را با لیفتراک جابه جا کرد.

 

در این جملات، “stack” یک صفت است:

  1. A pile of stacked books were too high and fell over.
  2. The dishes aren’t stacked yet.
  1. انبوهی از کتاب های انباشته خیلی بلند بود و افتاد.
  2. ظروف هنوز روی هم چیده نشده اند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.