Meaning and usage of tough word
What is definition, meaning and usage of word tough

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Tough به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه “tough” صفتی است که می تواند به معنای چیزی یا شخصی دشوار، سخت یا چالش برانگیز باشد. (توجه کنید که پایان “gh” به صورت “f” تلفظ می شود.)

  1. That test was tough.
  2. It was a tough test.
  3. Everyone says that Mr. Nelson is a tough grader. (It’s hard to get high grades or high marks from him.)
  4. He’s tough on his students.
  5. Brazil is a tough country to beat in soccer.
  6. The players are tough competitors.
  7. Rachel has a tough job.
  8. People who go to prison have a tough road ahead of them. (tough road = difficult time)
  9. This homework assignment shouldn’t be too tough to complete.
  10. It gets tougher to learn English as you get older.
  1. آن آزمون سخت بود.
  2. امتحان سختی بود
  3. همه می گویند که آقای نلسون دانش آموز سرسختی است. (گرفتن نمرات بالا یا نمرات بالا از او سخت است.)
  4. او با شاگردانش سختگیر است.
  5. برزیل کشور سختی برای شکست دادن در فوتبال است.
  6. بازیکنان رقبای سرسختی هستند.
  7. راشل کار سختی دارد.
  8. افرادی که به زندان می روند راه سختی در پیش دارند. (جاده سخت = زمان سخت)
  9. انجام این تکلیف نباید خیلی سخت باشد.
  10. با افزایش سن، یادگیری زبان انگلیسی سخت تر می شود.

 

هنگامی که گوشت بیش از حد پخته یا بی کیفیت است، ممکن است بگوییم که tough پخته شده است.

  1. This steak is tough.
  2. This chicken was on the grill too long and now it’s tough.
  3. I like goat meat, but it’s a little tough.
  4. If you want your meat to be tender and not tough, consider marinating it before it’s cooked. (The word “tender” is the opposite of “tough.”)
  1. این استیک سفت است.
  2. این مرغ خیلی طولانی روی گریل بود و حالا سفت شده است.
  3. من گوشت بز را دوست دارم، اما کمی سفت است.
  4. اگر می خواهید گوشتتان نرم و سفت نباشد، قبل از پختن آن را مرینیت کنید. (کلمه “tender” متضاد “tough” است.)

 

عبارات رایجی وجود دارد که از کلمه “tough” استفاده می کنند.

  1. When the going gets tough, the tough get going. (When a situation become difficult, a tough person will respond to the challenges. The second “tough” in this sentence is a noun.)
  2. You’ll have to tough it out. (You have to deal with a difficult situation. “Tough” is a verb in this example.)
  3. That’s tough. (I don’t feel sorry for you.)
  4. You think you’re so tough. (But you really aren’t.)
  1. وقتی کار سخت می‌شود، سخت‌ها پیش می‌روند. (وقتی شرایط سخت می شود، یک فرد سرسخت به چالش ها پاسخ می دهد. دومین “tough” در این جمله یک اسم است.)
  2. شما باید آن را سخت کنید. (شما باید با یک موقعیت دشوار کنار بیایید. “tough” یک فعل در این مثال است.)
  3. این سخت است. (من برای شما متاسف نیستم.)
  4. فکر میکنی خیلی سختی (اما شما واقعا اینطور نیستید.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.